noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

پرسش و پاسخ | صفحه 4

۱۰۱۷
پ

روح

19
با سلام و خسته نباشید
آیا این فرضیه درست است ک افرادی ک با معلولیت مادرزادی به دنیا می آیند، کسانی هستند که دارای روح هایی ناپاک هستند و این نمود در بعد جسمانی آن ها کرده است؟
متشکرم
لیلا مهرزاد
تاریخ : ۰۴ خرداد ۱۳۹۶
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۲ شهريور ۱۳۹۶

با سلام و با عرض پوزش با پوزش از تاخیر پاسخ به پرسش شما.

در پاسخ به این سوال باید بدانیم هر چه از حضرت حق صادر می شود خیر است و در نهایت زیبایی است. اگر شری یا نقصی در این عالم ناسوت می بینیم از حضرت حق نیست بلکه به عوامل مختلف ناسوتی بستگی دارد. فرضا اسپرم یا سلول اولی که می خواهد جسم انسان را بسازد در نهایت زیبایی مطلق است و محال است نقصی در او باشد و اگر عیب و نقص احتمالی در طقفل حاصل شود بعد از تکثیر این واحد سلول است که آن هم بستگی دارد در چه مکانی، در چه قالبی و ظرفی و عوامل مختلف دیگر که مؤثر است ولی این سلول تکثیر می شود؛ اما در مورد این فرضیه ای که بیان کردید و معلولیبت طفل را از روح ناپاک او فرض کردید ، باید بدانیم روح از مجردات و است و ناپاک و آلوده نمی شود بلکه بر اثر عوامل حجابها و غبارهایی نفس و روح را احاطه می کنند که با سیر و سلوک و مراقبه می توان این غبارها را از دل و جان خود زدود. کسانی که قائل به تناسخ هستند و می گویند روح و نفس ما در دوران های قبل سیری داشته و این عالم سیر تکاملی دورانهای قبل ماست چنین سخنهایی بیان می کنند که معلولیت جسمانی حاصل ناپاکی روح است که همه این مباحث از نظر بلکه بر اثر عوامل ناسوتی مربوط به موضوع تناسخ می باشد که می توانید به سوالاتمربوط به تناسخ به سایت مراجعه کنید و باید دانست موضوع تناسخ از نظر قرآن و روایات و احادیث معصومین کاملا مردود شناخته شده است.

منابع: رساله خیر و شر ص 122 و رساله تناسخ

پ

حقیقت سعادت

20
چگونه راه رسیدن به سعادت حقیقی را پیدا کنیم؟
مرضیه ناظمی
تاریخ : ۰۱ خرداد ۱۳۹۶
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۷ مرداد ۱۳۹۶

با سلام

 جهت دریافت پاسخ خود به خلاصه سخنرانی یکی از صحابه درسی که برگزیده از سلسله مباحث درسی استاد سید علی موسوی می‌باشد با عنوان و لینک سعادت از منظر فلسفه(راز دستیابی به زندگی سرشار از آرامش و سعادت واقعی) مراجعه نمایید.


پ

شرکت در انتخابات

21
با سلام می‌خواستم نظر استاد سید علی موسوی رو پیرامون شرکت در انتخابات بدونم؟ ممنون
ن
تاریخ : ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶
سلام. حضرت استاد می فرمایند: درس ما درس فلسفه، حکمت و عرفان است و کلیات امور زندگی را به شاگردان آموزش می دهیم و آن ها را هدایت می کنیم و به جزئیات زندگی آن ها کار نداریم و در واقع شاگردان باید بعضی امور زندگی خود مانند همسرداری، خانه داری یا ارتباط با فرزندان و ادای حق آن ها را خودشان تنظیم کنند، در حالی که همه این ها را از طریق فلسفه، قرآن، روایات، احادیث و... برای شاگردان بیان شده ولی چگونه در زندگی شخصی خود به آن بپردازند و عمل کنند به خودشان بستگی دارد. یا اموراتی مانند هزینه رفت و آمد به کلاس و مقدار پولی که برای گذراندن زندگیشان قرض می کنند و باید بپردازند ولی شغلی ندارند که بتوانند آنها را تامین کنند، می گوییم که شما خدا را شکر دارای سلامت جسمی هستید و با هنری که دارید مانند خیاطی، گلدووزی و... در خانه می توانید به این کارها مشغول شوید و هزینه خود را بپردازید. یا حتی در امور فقهی مانند واجبات و مستحبات! اگر شاگردی که 5 سال به درس فلسفه و حکمت آمده ولی در این امور ضعیف هست باید به یادگیری آن ها بپردازد و اساساً کسی که می خواهد به درس فلسفه وارد شود نباید در این موارد نقصی داشته باشد وگرنه عمر خود را تلف کرده است و به جایی نمی رسد. از دیگر اموری که شاگردان باید خود به یادگیری آن بپردازند روان خوانی قرآن است و ما فقط می گوییم قرآن باید با خون و گوشت و پوست یک انسان فیلسوف عجین شده باشد وگرنه فلسفه به دردش نمی خورد و اما در امور اجتماعی و سیاسی هم توصیه می کنیم که آنقدر برد فکری خود را گسترده کنید تا بتوانید در این زمینه، درست تصمیم بگیرید. موفق باشید.  
پ

سرنوشت

22
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد موسوی
شادی نوری هستم از شاگردان استاد گرمابدری؛
در رابطه با مسئله سرنوشت میخواستم بدونم از کجا میشه فهمید این تقدیر ما در زندگی از قضا و قدر الهی بوده یا از خود ما ناشی میشود؟
آیا خود انسان ها توانایی تغییر تقدیرشان را دارند یاتغییر ناپذیراست؟
ممنون از سایت و اطلاعات بسیار خوبتون که در اختیار بقیه قرار میدهید.
شادی نوری
تاریخ : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۱۸ مرداد ۱۳۹۶
با سلام.

در ابتدا باید اذعان داشت که قضا و قدر یکی از مباحث مشکل فلسفی است و به همان اندازه سوال برانگیز؛ پاسخ مجملی را خدمتتان تقدیم می کنیم.

سرنوشت: حکم ازل؛ یعنی آنچه در روز ازل برای انسان تقدیر شده باشد. معنی دیگر سرنوشت قضا و قدر الهی است که هیچ فراری برای او نیست. 
اگر قائل باشیم به این که آنچه از ناکامی‌ها، بدبختی‌ها و زجرها که در این دنیا نصیب ما می‌شود سرنوشتی است که حضرت حق در ازل برای او تعیین کرده است نشان می‌دهد که پایه‌های توحیدی ما ضعیف است.
بعضی گروه‌ها گویند: قضا و قدر جبری است.
گروهی اختیاریون هستند و می گویند ما خودمان سرنوشت را رقم می‌زنیم و هیچ جبری در کار نیست.
گروهی می‌ گویند: لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین
یعنی انسان با اراده و اختیار خودش در قضای الهی غوطه‌ور است. همان که در بیان قطب دایره عالم امکان علی(ع)‌آمده که فرمودند: آنچه خدا برای علی مقدر کرده به آن خوشحال و راضی‌ام و تمام امورم را به خالقم تفویض کرده و به خدا توکل می‌کنم.
فلاسفه متاله گویند: در قضای الهی به تمام ممکنات آنچه لایق‌اند به احسن نظام یعنی زیباترین صورت عنایت فرمودند. اما وقتی ممکنات بخواهند آن را از قضای الهی به قدر الهی منتقل کنید یعنی از صورت عقلیه که قابل دیدن نیست بخواهند تجسمی در عالم ناسوت پیدا کنند باید با استفاده از عقل و تفکر باشد تا از این نهایت زیبایی که برای آنها مقدر شده بهره بگیرند و سهمشان را از خیرها بگیرند.
اما آیا قضایی که خدا برای ما در نظر گرفته تمام است یا ممکن است تغییر در آن رخ بدهد؟ فردی خدمت حضرت صادق آمد و پرسید یابن رسول الله، اگر قضای الهی مقدر شده و خدا آنچه را که حکمت است انجام می‌دهد. پس من دعا نمی‌کنم و همه را به او می‌سپارم.
حضرت فرمودند: خدای را بخوان و نگو کار تقدیر پایان یافته است. زیرا نزد حضرت حق مقامی بزرگ است که تا انسان آن را نخواند و از او نخواهد به آن نمی‌رسد.
در واقع رقم زدن سرنوشت هر کس با خود اوست. «لیس للانسان الا ما سعی» قضا و قدر در همه حال باید به امضای افکار برسد یعنی از تفکر تو انسان امضای قضا و قدر می‌شود. اگر تفکر من پست باشد سرنوشت خود را پست می‌سازم و اگر تفکرم عالی باشد سرنوشتم را با توکل به خدا و جدول قضای الهی عالی می‌سازم.
اما در مورد این سوال که چگونه بفهمیم حادثه‌های زندگی در قضای الهی برا ما تثبیت شده یا نه مقصر خود انسان است؟ 
باید دانست اگر انسان تمام شرایط و احتیاط لازم را انجام داد و با علم و آگاهی جلو رفت اما حادثه‌ای یا پدیده‌ای در زندگی‌اش رخ داد که به ظاهر شر است، باید ریشه یابی کند. ژان ژاک روسو گوید، اگر در سیر زندگی دچار حادثه‌ای شدید ریشه آن را پیدا کنید که مثلا آیا از سهل انگاری خودتان است؟ یا از پدر و مادر ناآکاه است؟ یا هزاران عامل دیگر.... گاهی هم حوادث را باید در جدول قضای الهی جستجو نمود و زیبا آن است که تسلیم قضا و قدر الهی باشیم چون خداوند حکیم است و در هر حادثه ای جز خیر و کمال برای او در نظر گرفته نشده است. 
تنظیم پاسخ از بین تحقیقات دانشمند معظم فیلسوف متاله حضرت استاد موسوی در ذیل تدریس جلد ششم اسفار 

پ

زندگی فلاسفه

23
با سلام و عرض ادب
گرایش نیچه به مکتب سوفسطرایی ها ناشی از چه بود?
پردیس ذوالفقاری
تاریخ : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۷ مرداد ۱۳۹۶
نیچه در قرن ۱۹ میلادی زندگی می‌کرد. او متفکری منزوی بود. نیچه عقیده دارد که چیزی به عنوان دانایی وجود ندارد، همه دانایی‌ها ابداع اند و همه ابداعات دروغ اند.
عقیده او نسبت به جهان اینگونه است: جهان جز آنچه می‌بینیم چیزی دیگری نیست و دنیای حقیقی دروغی بیش نیست. به دیگر عبارت جهان را پوچ می‌دانست و می‌گفت بعد از این جهان، جهان دیگری نیست. وی معتقد بود که خشک مذهبان به حقایق جاویدان معتقدند و این همان نظریة سوفسطائیان بوده است.

مکتب سوفسطائیان یک سلسه معلمینی داشته که عقیده آنها برزخی میان فلسفة کلیسا و فلسفة الهیون بوده است. این مکتب در ابتدا بر ضد دو مکتب کلیسا و فلاسفه متاله اقدام کردند و برای خودشان جایگاهی ایجاد کردند و مردم را به سوی خود کشاندند. بسیاری از بزرگان هم در سطوح دانشگاه و قبل از آن و نیز در سطوح علمی بالاتر این مکتب را تقریر و تحریر کردند. نیچه هم که از نظر علمی بالا بود به سوی این مکتب کشیده شد زیرا آنها می‌گفتند اصل آن چیزی است که انسان در درون خود دارد. اگر من در درونم محبت را پذیرفتم آن‌گاه محبت در عالم برای من اصل می‌شود و اگر خشم را بپذیرم آن‌گاه خشم در عالم برای من اصل می‌شود. به این ترتیب ما چیزی در درونمان نداریم جز حسی که در درونمان حاکم است. علت جذب مردم به این مکتب همین بود که آن ها می‌گفتند: هر چه دلت می‌خواهد همان را انجام بده. 

ر.ک: کتاب سراج منیر، سید علی موسوی،‌ صفحه ۲۵۷-۲۵۹ 

پ

زندگی فلاسفه

24
سلام خدمت استادگرامی


آیا رفتار کنفسیوس در عدم جدال با دیگران درمورد عقیده انها از نظر اسلام صحیح است?
زهرا فقیه محمود
تاریخ : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۳۱ مرداد ۱۳۹۶
در پاسخ به این سوال که آقای کنفسیوس بحث و جدال در مورد عقیده دیگران را اتلاف عمر می دانست. ببینیم نظر قرآن و روایات در این مورد چیست؟
در این میان هستند مکاتیب مادی گرایان، فوئرباخ، راسل، دکارت که می‌گویند نباید در مورد عقیدة دیگران به جدال پرداخت و هدفشان این است که مانند خوابیده‌ای با آن ها رفتار کنیم و آن ها را بیدار نکنیم. همان بهتر است که در خواب بمانند. در سکوت و جهل بمانند. بعضی از این گروه ها جز برای اینکه خود را به درد سر نیندازند غرضی از این رفتار دارند و می گویند مردم خوابیده و جاهل باشند بهتر است تا ما به راحتی فکر و زندگی آن ها را استعمار کنیم!
اینکه قرآن کریم می فرماید: «و لاتجادلوا اهل الکتاب» هدف از اینکه با عقیدة دیگران جدال نکنید این نیست که باید مردم در جهالت عقیده باقی بمانند بلکه منطق قرآن آن است که باید با نرمی و آرامش سعی کنند این خوابیده را بیدار کنند تا احساس نیاز کند و به تحرک و خیزش آید و به دنبال واقع برود تا جوهر و استعداد او بر ملا گردد و از این جدال به سوی کمال رود.
دین و قرآن یک دستور عالی برای عالم داده است. چون اگر قرار باشد انسان با بی‌ادب ها همیشه جدال کند از کار می‌افتد.
در پاسخ به این سوال که: آیا با بی‌ادب باید بی‌ادبی کرد؟ اقوال مختلفند گروهی می گویند: عموم از رئالیسم‌ها یا واقع‌گرایان می‌گویند باید او را به حال خود رها کرد و عکس‌العمل نشان نداد یعنی با او بد معامله نکرد چون معتقدند حیف انسان است که زمانش را صرف آن بی‌ادب کند. نظر ابو حفض حداد از عارفی پرسیدند با بی ادب چه کنیم؟ گفت: من بی ادب را با عمل زیبایم ادبش می‌کنم. اما کنفسیوس گفت: با بی‌ادب‌ها عدالت و با مهر جویان مهر.
استاد می فرمایند: من نظر کنفسیوس را قبول دارم، انسان اگر بی‌ادب را مطلق رهایش کند او به جور کشیده می‌شود یعنی یک ولنگار می‌شود و اگر با پر مهری جواب گوید، سوء استفاده می‌کند. بهتر آن است که با عدالت رفتار شود. منتهی عدالتی که پایان آن گذشت باشد. ما مر عدالت را نمی‌پذیریم ما گذشت در عدالت را می‌پذیریم یعنی خطای او گوشزد شود ولی گذشت هم حاکم باشد! این چند جهت عالی دارد. وقتی خطا را به رخ او می‌کشند می‌فهمد که خطاکار است بار دگر انجام نمی‌دهد. اگر هم انجام دهد کمتر است یا حداقل از فعل خود خجالت می کشد.
عین همان کار پیغمبر است. پیغمبر وقتی به مکه رفتند و تسلط پیدا کردند، فرمود: شما نبودید که بر فرق من خاکستر ریختید؟ به من توهین کردید؟ شما نبودید که می‌خواستید شبانه مرا بکشید؟ همه گفتند: آری. فرمودند: حال با شما چکار کنم. گفتند: می‌توانید هم ما را بکشید و هم به عنوان قصاص در بازار بفروشید. فرمودند: نه اول و نه دوم، بروید همه‌تان را آزاد کردم.
نکته این است که: باید تذکر داد، خطا را باید به رخ خطاکار کشید ولی عفو بعدی هم باشد.
از سلسله رسائل استاد از جمله رساله سوره مبارکه حج ۳،ص ۱۰۴

< 1  2  3  [4]  5  6  7  8  9  ... > >> >>|

سوالات خود را بپرسید

سایت اینترنتی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی پاسخگوی پرسشهای فلسفی، حکمی و عرفانی شما می باشد.

توجه: در مورد سوالهای احکام، جهت اطلاع از آخرین استفتائات با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشید.