با سلام و آرزوی توفیقات الهی برای شما
و با عرض پوزش از تأخیر در پاسخ گویی به سؤال شما
سه جهت مهم را در زندگی و فراز و نشیب های آن فراموش نکنید:
1. قضای الهی (که جز بر اساس حکمت و خیرمطلق نیست.)
2. انتخاب های خود انسان (که گاهی با تفکر درست و مطابق با قضای الهی است و گاهی با پایه احساس و ناقص)
3. جبر عالم ناسوت (شامل حوادثی است که گریبانگیر انسان می شود اما از حوزه اراده انسان خارج است.)
4. عدالت و رحمت الهی (شامل تمام لحظات مسیر زندگی انسان می شود حتی آنگاه که ما و شما ناقص عمل می کنیم.)
یکی از پرغوغاترین دوران زندگی انسان انتخاب یک مسیر درست، یک رشته تحصیلی و شغل مناسب و یک ازدواج درست است که در اغلب موارد ممکن است مطابق با واقع عمل نکنیم. در پاسخ به سوال شما باید دیدگاه ما و شما از رنج بررسی و منشأ آن ریشه یابی شود.
آیا منشأ این رنج ما از انتخابهای نادرستی است که در سیر زندگی انجام داده ایم یا نه همه جوانب را رعایت کرده باز هم دچار حادثه و سختی شده ایم؟
همانگونه که خودتان بیان کردید اهل عبادت، تحصیل، ورزش، تفکر و کسب معرفت هستید و گفتید خدا انسان را خلق نکرده که در این دنیا همیشه در اندوه و رنج باشد در عوض در قیامت آن را جبران کند و به سعادت برسد! همانگونه که خودتان اقرار کردید خدا عادل است و همه ما سهمی از آرامش داریم؛ اما کوران حوادث و چه کنم ها هیچگاه رهایمان نمیکند.
حضرت استاد در طول تدریس فلسفه و حکمت متعالیه صدرایی این حقیقت را بر شاگردان تفهیم نموده اند که:
1) گاهی منشأ این آزردگی ها و نا ارامی های زندگی از قضای الهی است که مطلقاً خیر است هرچند بنظر ما کراهت آور باشد. به مضمون «عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» (آیه ۲۱۶ از سوره مبارکه بقره) باید بپذیریم که بشر در شناخت خیر و سعادت خود بسیار ضعیف است.
2) گاهی منشأ رنج ها از انتخاب نادرست خود انسان است؛ انتخابی از روی احساس یا عجله یا ضعف در تحقیق و...
3) گاهی حوادثی ناگهانی که از حوزه اختیار و اراده انسان خارج است، درد و ضجرتی عمیق بر سینه انسان می نهد و...
اما بدانیم و ایمان داشته باشیم که در هیچکدام از این مراحل از عنایت و نگاه ارحم الراحمین بدور نیستیم بلکه حتی اگر انتخاب نادرست از سوی خودمان باشد اگر بواقع از او بخواهیم و امکان ها را برای خود ایجاد کنیم، حضرت اله باز هم حجت را بر بندگان تمام کرده و مسیر تعالی و پیشرفت را در پیش پایمان خواهد گذاشت.
نکته مهمی که حضرت استاد به شاگردان تأکید می فرمایند این است که: در این دنیا انتظار غایت کمال و ایده ال بودن مطلق زندگی را نداشته باشید! گاهی لازم است شر قلیل را در برابر خیر کثیر پذیرا باشید.
باید بدانیم انسان زمانی به آرامش مطلق میرسد که به حق و سهمی که حضرت حق برایش مقرر کرده برسد ولی فراموش نکنیم این عالم، عالم ضعف و قدرت، عالم بود و نبود، عالم حادثهها و جدال هاست و انسان به سهم واقعی خود نمیرسد. اگر به این اصل معتقد باشیم، در عینی که جد و جهدی تمام برای رسیدن به سعادت داریم، دیگر احساس ناخوشی و نارضایتی نمیکنیم.
حضرت استاد می فرمایند: حتی اگر حادثهای شیرازه زندگیمان را بهم بریزد، بجای اینکه زانوی غم به بغل بگیریم توجهی میکنیم و ایمان داریم که عنایتی و فیضی بالاتر به ما خواهد رسید چرا که این قانون سالکان راه حق است که: من فقد شیئاً فقد وجد شیئاً
اگر سری به زندگی بزرگان بزنیم، هستند آنان که با یک حادثه تمام امید و انس خود را از دست می دهند ولی ناامید نمیشوند و به سیر خود ادامه میدهند و تا ابد نامشان زنده میماند. شخصیتی چون شیخ طوسی پس از آنکه کتابخانه و محل درسش را در بغداد به آتش کشیدند به نجف هجرت کرده و آنجا زمینه فیضی برتر اماده شد و حوزه علمیه عالی را در آنجا پایه گذاری نمود؛ یا شهید اول زمانی که ایشان را به ناحق به زندان افکندند، در همان خلوت زندان زمینه فیضی برتر برایشان آماده شد و شروع به نگارش یک دوره فقه عالی استدلالی نمودند که هنوز منبع موثق و کامل فقهی و در اختیار علما و طلاب است!
و سخن پایانی اینکه: حضرت استاد می فرمایند اگر از ما بپرسند انسان کی به آرامش می رسد؟ می گوییم: زمانی که جوانه های معرفت و عشق به ولایت علی بن ابیطالب(ع)، عصمت الکبری فاطمه الزهرا(س) و فرزندانشان تا مولانا حجت ابن الحسن(عج) در جان جانش متلالئ شود! آری، آنگاه او سعادتمند خواهد بود هر چند در کوران حوادث دوران را طی کند...
این حقایق را معظم له در بین تدریس مبحث واجب الوجود و لوح و قلم الهی از جلد ششم اسفار و مبحث خیر و شر از جلد هفتم اسفار و.... بیان فرموده اند.