پرسش و پاسخ | صفحه 164

با سپاس از عنایت شما؛ بقدری که خودتان بهره بگیرید از سورة مبارکه حمد، منعی نیست، ولی تکثیر یا به نوعی دگر حق استفاده به دگران ندارید. و از اینکه از صحابة درسی هم تشکر کردید ما هم از شما سپاسگزاریم.

جوینده محترم: خانم ع- پ، جواب اول از مطلبتان نیاز به تحقیق فراوانی دارد و در سایت نمی توان بر آن تکیه نمود. زیرا زمانی فراوان لازم است که فعلاً میسر نیست. و اما موضوع دوم که فرمودید، اینها را نه قرآن می پذیرد و نه عقل و نه روایات. زیرا انسان تحفه ای است از تحف الهی که در آفرینش او جز ناب ها و اصل ها چیزی حاکم نیست. اینکه بعضی افراد تشویشی در درون برایشان حاصل می شود این تشویش ها دلایل مختلف دارند که ما نمی توانیم با کمیِ وقت بر آن دلایل اشاره کنیم. قدر مسلم این وسوسه ای است و تشویشی است در درون حضرتعالی که آنقدر گاهی قوی می شود که احساس خراش در سطح جسم می گردد، این خراش یا نظیر آنها نه، از آن نیست. چون امور سری از آنها خراش حاصل نمی شود، آنها فکر انسان را متزلزل، قدرت دراکة انسان را ضعیف و نیروهای برد عقلی را به سوی دگر می برند. نه اینکه بخواهند در جسم خراشی حاصل نمایند. ولی اگر از من (محقق و فیلسوف متاله حضرت استاد موسوی) می خواهید، هرگاه که به این تشویش مبتلا شدید بهترین درمان این کلمات قدیس است: «لا حول و لا قوة الا با... العلی العظیم حسبنا ا... و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر» تکرار این عبارتها اگر با نیرویی حاکمانه و محکم تکرار گردد درون شما را از وسوسه ها دور خواهد نمود. انشاءا... در مسیر حق موفق باشید.

خانمهای دشتکی؛ از اینکه به این سایت توجه فرمودید از سوی دیگر جسم و جان و روان و فکر در این فلسفه الهی غوطه ور است توفیق روز افزون شما را از پیشگاه احدیت درخواست داریم.

با سپاس از شما. مطلب شما برای محقق و فیلسوف متاله حضرت استاد موسوی خوانده شد. (از طرف گردانندگان سایت)

فاضل دانشمند مریم گوداسیایی از اینکه این همه ابراز علمی و فلسفی و عرفانی با لغت ناب فرمودید همة دست اندرکاران این سایت از احساس پاک و دیدگاه ناب و گفته های پرمغزتان سپاس گذارند.

سوال (خداوندپیامبران وکتابهای آسمانی رابرای هدایت فرستاد آمدن آن ها خیروبرکت بوده پس چه فرقی بین نفس با پیامبران است؟) جواب: پیامبران وجودشان برای آن است که به معاد مردم معتقد شوند و به توحید. یعنی این دو چیز را پیامبران اعلام فرمودند. هدف کارهای دیگر بوده است ولی این دو چیز اصل است و این دو موضوع را باید از معلم فرابگیرند نه از نفسشان. ولی ارتباط حق با نفس قدسی شان برای آگاهی دادن انسان است پس موضوع نفس فرمان شخصی است و آمدن پیامبران فرمان عمومی است. سوال: (افلاطون می گوید کسی که ازحکمت کند باید همه چیز الهی باشد آیا فلاسفه ی قرن ماهمه چیزشان الهی است؟) جواب: با تشکر؛ این نه بیان افلاطون این است. ذینون حکیم که قبل از افلاطون بوده منشوراتی و دستوراتی برای حکیم متاله نظیر اینها دارد که می¬فرمایند حکیم باید خاضع باشد. حکیم باید صابر باشد. افلاطون و دیگران هم نه افلاطون بلکه 300 تن از فلاسفه نظیر این. بله حکمایی که الان هستند اصلا این شیوه ها را انجام می¬دهند و هدف از حکما یعنی حکمای متاله یعنی حکیمانی که توحید، حکیمانی که نبوت، حکیمانی که ولایت و حکیمانی که عصمت را می¬خواهند به جان مردم فرو بریزند. اکثر آنها نیز به انجام این شیوه اقدام کرده اند و می کنند و خواهند کرد. سوال (دریک جا می گوییدنفس خطا کرده وپروبالش ریخته وبه این عالم آمده کسی که باخطا ازدرگاه الهی رانده می شود چطورخیروبرکت برای بشرمی اورد؟) جواب: آری این نظر هست بعضی گفته اند نفس خطا کرده تا هبوط به این جهان نماید ولی آن خطا غیر از عصیان است خطای حضور یار انحراف لحظه ای است از جلوه یار و این انحراف در واقع خطا نیست در واقع لحظه ای عصیان از یار است. پس از دید جهان ناسوت نام این عصیان نیست این مهر است. ولی اگر نفس هبوط به جهان ناسوت نمی کرد کجا این همه پروازهای علمی و معنوی در جهان ناسوت چهره می یافت. همه محققان عالم، دانشمندان عالم با نفس قدسی شان به این مراحل علمی راه یافته اند. پس خیر آنکه شما گویید انسان خطاکار در او رحمت نیست این خطا نیست، عصیان هم نیست، بلکه ترک لحظه ای از دیدار حبیب است. سوال (می گویند نفس حق ورودبه این عالم را نداردپس چطوراجازه ورودگرفته شده؟) جواب: نه چنین چیزی در فلسفه نیست این کذب محض است.