noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

پرسش و پاسخ | صفحه 158

۱۰۱۶
پ

قدر

943
معنی یا تفسیر سوره قدر؟ این سایت عالیست برای اینکه همه می تونند به راحتی بپرسند.
محسن اسماعیلی
تاریخ : ۲۵ مهر ۱۳۸۵
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۶ آبان ۱۳۸۵
در پاسخ شما، راجع به سوره قدر، «بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فی لیله القدر» قدر لغتا به معنی اندازه است، اندازه در چی؟ اندازه در جسم؟ اندازه در ماهیت؟ اندازه در وجود؟ اندازه در تجردها؟ و نظیر آن. ولی آنچه از معنی بعضی از تفاسیر بهره گیری می شود، باید اینگونه بیان نمود که این سوره، شأنی دارد و نزولی دارد. نزول یعنی در زمان خود، ا زسوی حق بر قلب رسولش فرود آمد. که یا نوزدهم ماه رمضان، یا بیست و یکم، یا بیست و سوم، یا بیست و هفتم، یا پایان ماه رمضان، یا آغاز شب اول شوال. از هر جهت این سوره مبارکه در یکی از این اوقات نازل شده، که فرمود: ما نازل نمودیم، شب قدر را و تو نمی توانی معنی قدر را بفهمی!! و در لیله قدر، ملائک آمدند و روح آمد. این بسیار فهمش مشکل. جان مطلب این است که سوره قدر، معنی اش نسبتا روشن و آشکار است ولی برای چی و در کی و چگونه که مفاهیم آن باشد، فهمش دشوار. و اصطلاحا مفسرین قرآن کریم نظرشان آن است که این 5 آیه در شبی که لیله القدر یعنی اندازه عمر انسان، اندازه زندگی انسان، اندازه آرامش انسان، اندازه دریافت علم انسان چگونه هست در آن شب آمده است. و بعضی برآنند هدف از لیله القدر نزول قرآن است یعنی نزول 114 سوره قرآن در آن شب است. بعضی متعقدند که منظور از نزول لیله قدر، نبوت رسول ا... است که بر آن حضرت ابلاغ شد. بعضی برآنند که نزول که شأنش تا ابد خواهد بود، یعنی تا ابد مردم به این سورع توجه و معنای این سوره خواهند نمود تا ابد خواهد بود. یعنی ابدیت این سوره را نشان می دهد. بعضی برآنند که هدف از لیله القدر شکوه فاطمه علیها االصلاه و السلام است و بعضی برآنند که هدف از لیله القدر ولایت عصمت امامان معصوم یعنی از مولانا علی (علیه الصلاه و السلام) تا حضرت حجت ابن الحسن ارواح العالمین له فداء و بعضی هدف از نزول لیله القدر شریعت رسول ا... و اسلام را دانند. و بعضی از نزنول لیله القدر علم رسولا ا... و امامن معصوم را دادند. دیگر کاوش این مطلب بر عهده طالب و جویاش خواهد بود که صحنه سایت اجازت به غیر این مطالب نمی دهد.
پ

یقین

944
با سلام خدمت استاد گرامی می خواستم بدونم چطور می تونم به یقین برسم؟ با توجه به اینکه حضرت ابراهیم (ع) نیز می خواست به یقین برسه و خدا بلافاصله راه حل رو گفت ولی در مورد ما !!!!!!!!!!! با تشکر
س.ت
تاریخ : ۰۹ مهر ۱۳۸۵
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۱۴ مهر ۱۳۸۵
یقین یک واحد یا یک دیواره، یا یک غایت نیست. یقین در چی؟ یقین در ماده؟ یقین در تجرد؟ یقین در شرائط مذهب؟ یقین در بودهای شریعت؟ یقین در رویدادهای درون؟ ما نفهمیدیم هدف شما از یقین کدام یک از اینهاست؟ اما آنچه مسلم است این پرسشها برای دین و حقیقت دین است. همین که شما و امثال شما می دانید خدایی هست، می دانید پیامبری هست، می دانید امامان معصومی هستند، می دانید قرآن هست، مقرید بر این که قیامت هست، نام این یقین است. اما آنچه مهم است عرفان به یقین مهم است نه کلمه دریافت یقین. یقین یعنی دریافت مجهول. اما عرفان را باید می فرمودید که عرفان به یقین از کجا باید آغاز نمود. بله عرفان به یقین راههای مختلف دارد، یا از عبادتهای درست، یا از مسیر ریاضیات نفسانی یعنی از دروغ ها و عیبها دروی کردن، یا در خانه عرفان و فلسفه و حکمت را زدن. و بهترین و روشنترین و محکم ترین راه یقین، شرط آخر است. یعنی هر کس بخواهد که یقین اش عالی گردد، از نورانیت عرفان بهره ور شود. اینکه که حضرت ابراهیم فرموند: «لیطمئن قلبی» نفرمود «لیقین قلبی» یعنی من می خواهم درونم آرام گردد. هدف موضوع معاد بوده، یعنی چگونه در روز قیامت مردم زنده خواهد شد نه اینکه ابراهیم عرفان به یقین نداشته، ایشان پیامبر اولی العزم بوده، ولی طرفداران ابراهیم از او می خواستند معاد را حساً به آنها بنماید. حضرت حق فرمان داد چهار پرنده را بکش تا سیر عرفان یقین، از این گذر حاصل گردد. ولی: به ما هم دستور داده شده اگر بخواهی عرفان یقین ات محکم گردد تفکر کن، قل و تدبر کن. و اگر می خواهی عرفان یقین ات زیبا و زیباترگردد، سری به جهان عرفان بنه. و این موضوع برای شما ضرور است.
پ

کشتی نوح

945
با سلام زمان نشستن کشتی حضرت نوح ایشان نام ائمه را روی بدنه کشتی نوشته اند من این مطلب را شنیده ام اگر صحت دارد لطفا جزئیات آن را بیان کنید.
ندا دنیا دیده
تاریخ : ۰۶ مهر ۱۳۸۵
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۸ مهر ۱۳۸۵
آری حضرت نوح آنگاه که وفارالتنور را یافت، یعنی همسر نوح نبی درتنور نان می پخت، آنگاه است که آثار قدرت حق نه آثار خشم حق نمودار گردید و باید آثار حق نمودار گردد. و فارالتنور یعنی جوشش آب از درون آتش، این را همسرش به او خبر داد. آنگاه حضرت نوح با این که از پیامبران اولوالعزم است عظمت قدرت حق از شکوه نبوت او قوی تر شد و به لرزش افتاد. چه کند با این صحنه؟ خطاب آمد. (خطابش با چه نحوی بوده بماند). هرآنگاه که به وحشت از نابودی کشتی یا سرنشینانش گردید، این اسامی را با زبان هیلیایی که زبان رسمی نوح بوده است بخواند. «حمد، علی، فاطمه، حسن و حسین» و هرگاه که نوح با آن مقدماتش به لرزه می آمد، یا به وحشت می افتاد، این اسامی را که با همان زبان هیلیایی مفهوم رسول و علی و فاطمه و حسن و حسین و مفاهیم امامان معصوم باشند، قرائت می کرد، کشتی از تلاطم می ماند. تا به کوه جودی رسیدند. کوه جودی در نواحی کربلا و نجف هست. قرار است که سرنیشینان کشتی که طی مقدماتی مذکر و مونث از هر گروه و نوعش بودند، پیاده شوند. به وحشت افتاده بودند چه بکنند و کجا بروند و چگونه زیست کنند؟ خطاب آمد این اسامی را بر زبان همگان برانند، تا هر کس آنچه سهمش هست، دریابد. و همگان با زبان خواندند. چهارپایان به سوی گیاهان، پرندگان به سوی سبزه ها، انسان به سوی وادی ها روان گشتند، تا به سیر زندگی خویش ادامه دهند و اولین سیر بشر به قله کوه جودی بود و در قله کوه برقشی را یافتند و در آن برقش همگان خیره شدند، به نزدیک آن شیء نورانی رفتند، دریافتند بر لوحی نوشته است: «النجاة فی اسماء خمس» با چند زبان، از آن جمله زبان هیلیایی. و حضرت نوح و سرنشینان کشتی دریافتند که به قدرت حضرت اله، نجات این جهان و آن جهان از اسامی خمس است لذا: «قال رسول ا...: انا نقطه النبوه و علی نقطه الولایه» یعنی از ما دو همه عامل به فرمان حق شکل می گیرند، با ارتباط عصمت.
پ

گناه

946
میگن کناه سایه داره و این سایه گناه ما ممکنه روی دگران هم قرار بگیرد. در این باره کمکم کنید. با تشکر.
ندا دنیا دیده
تاریخ : ۰۶ مهر ۱۳۸۵
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۸ مهر ۱۳۸۵
معنی گناه و عصیان و زشتی ها متفاوت اند. بعضی گناهانند که صاحبش را از مسیر درست منحرف می کند و بس. بعضی عصیان و اثم که اینها قوی ترین نیروهای عصیانند، صاحبش را به وسوسه می اندازد و بس. بعضی از گناهان که اثم خالص است یعنی نیت او و عمل او و میل او جز گناه نیست، در این گناه اشعه هست، نه اشعه اشراق، بلکه اشعه ظلمت. به این معنی که انسانی که در مرحله سوم این عصیان را و اثم را انجام می دهد، چشم او، زبان او، گوش او، عمل او، مجالست با او در دگران اثر می گذارد. این معنی سایه گناه است. این است که فرمودند «المجالسه موثره» یعنی انسان اگر با عصیان گرای مطلق همنشین باشد، هر که باشد فروکش می کند. و او هم به عصیان او مبتلا می گردد. با تشکر از شما و سوالهای خوبتان، همه اینها نیاز به تحقیقات و کاوشهای گوناگون دارد که در سایت امکان پذیر نیست و اگر بخواهید ناب ناب در این وادی قرار بگیرید زیبا آن است که به مجمع فلسفی ما سری بزنید. و در ارتباط با یکی از صحابه درسی ما باشید.
پ

1)زمان مرگ 2)امام زمان(عج)

947
با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان جناب استاد آیا انسان از نزدیکی زمان مرگش می تواندمطلع شود مثلا از خواب یا اینکه یک حسی از درون به انسان او را متوجه نزدیکی مرگش بکند و سوال دوم اینکه من منظور شما درباره منابع علمی برای ارتباط با امام زمان (عج) را متوجه نشدم لطفا کمی توضیح بدهید با تشکر فراوان
ع.پ. از تهران
تاریخ : ۰۵ مهر ۱۳۸۵
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۸ مهر ۱۳۸۵
با سپاس از شما، آری هر انسان نه. انسانی که جز اندازه ها و تفکرات محدود را، مانند زندگی محصور، و اشتغال به کارهای زندگی اینگونه دارد، خیر؛ او نه چیزی را در این زمینه می یابد، بلکه، نه تنها نمی یابد، آنقدر غرق در جهان زندگی است که پیکرهای مرده که از جلوی چشم اش رد می شوند، مانند ذراتی که در هوا پراکنده و نابود می شوند می بیند. او شاید به اصل مردن هم معتقد نباشد. او اصل اشغالی که بر آن اهتمام دارد، می پذیرد و بس. اینگونه افراد ابدا از موت و لحظه موت آگاهی ندارند و نخواهند داشت. اما آنهایی که جهان را می خواهند ولی برای جهان دگر، و این جهان را دوست دارند برای در آغوش کشیدن شهد جهان لایتنهی که نامش متافیزیک است اینها آری، اینها چون عاشق اند بر آن جهان. و هر عاشق هر چند با معشوق در قطاع و پرده باشد، ولی چهره محبوب را در خود دارد و از خود جدا ندارد. و باید پذیرفت رهگذران این وادی فراوانند از آن جمله: حضرت صدرایی در آخرین سفرش که در شأن نبوت، به زیارت شده بود، با حضرت احمد و رسول ا... آنگونه وداع کرد که آخرین لحظه و آخرین مرتبة این زیارت را چشیده است. و با آن حضرت که وداع نمود و به سوی مأمن اصلی اش رهسپار شد، کاروانیان می خواستند او را از این مسیر و آن مسیر ببرند، به حرفشان گوش نداد. از مبدأ رسول ا... که مدینه الرسول باشد، به مقصد میعاد(میعاد: جای ملاقات دو حبیب است) که حبیب اش متنبی باشد، رهسپار گشت. و او در مسیر میعادگاه متنبی (که کسی بود، تحریک فلسفه صدرایی و تحریک اشراقات ربانی و تحریک عرفان الهی را از شعر وی به جانش جان شده بود) از او سخن می گفت. و بیانش این بود که: از تو به خیزش آمدم و در حریم تو هم، همه شهد جسم و جانم را باید نثار کنم، و نمی فهمیدند بیان صدرایی چیست؟ و رنج هایی که در مسیر راه بر او فرو می ریخت، با لبخند قرب حبیب به شیرینی مبدل می گشت. چون بر امیدی بود که دیگر همه رنج ها در کنار حبیب به پایان خواهد آمد، و این خود حکایت از لحظه های لقاء اللهی و رحلت وی داشت. و نظیر صدرا ده ها تن دیگر هم ما سراغ داریم، جایش اینجا نیست. و اما جواب دوم: آری شما نباید مبنای حرف ما را به واقع دریابید. چون در این وادی نیستید. از ما خواستید ربطتتان چگونه به آن حضرت یعنی «مولانا حجت ابن الحسن اروح العالمین له فداء» باشد، جمله هایی را یافتیم ولی نه به مفاهیم اش رسیدید و نه به معانی اش. ارائه الطریق شدید. و هم اکنون دیگر ارائه الطریق این است که : با دو قبله بر ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن خانه جاروب کرده، آنگاه میهمان طلب، بس.
پ

تفاوت فلسفه و عرفان

948
تفاوت فلسفه و عرفان در چیست؟
حسین یزدانی
تاریخ : ۰۴ مهر ۱۳۸۵
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۸ مهر ۱۳۸۵
از نظر لغت، عرفان به معنی چشیدن است و فلسفه به معنی یابیدن است. ولی این نیست معنی واقعی اش. اگر بخواهید به مبنای اصلی آن آگاه گردید، باید با مکتب فلسفه ما در تماس مثبت باشید.

سوالات خود را بپرسید

سایت اینترنتی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی پاسخگوی پرسشهای فلسفی، حکمی و عرفانی شما می باشد.

توجه: در مورد سوالهای احکام، جهت اطلاع از آخرین استفتائات با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشید.