noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

پرسش و پاسخ | صفحه 7

۲۱۶
۱۰۱۶
پ

سپاس

37
بسمه تعالی در این روزها با تمام وجودمان به تک‌تک لحظات و ثانیه‌هایی که در لجنه درسی محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی متلمذ بودیم و هستیم افتخار می‌کنیم و نهایت سپاس را از معظم‌له داریم چرا که در این ایام یافتیم که اگر بخواهیم حسینی باشیم، اگر بخواهیم رنگ و بوی ولایت در خونمان باشد، اگر بخواهیم آزادگی که مقام ولایت فریادش را زدند بفهمیم تنها در مأمنی امکان دارد که لوای آن با علم فلسفه و حکمت باشد و تنها در حضور استاد حکیمی امکان دارد که خود در مقام منیب باشد و از هر نگاهش، از هر سخنش، از نشستن و برخاستنش خیرکثیر حاصل آید و بدرستی که مقام حکمتش چون دریای مواج است که گاهی جزر، گاهی مد، گاهی موج در آن حاصل آید تا جان و عین شاگردانش را از غش‌ها و خیانت‌های درون مسلوب سازد، تا به شاگردانش بفهماند در عالم انقطاع‌ها نمی‌تواند اتصال‌ها را بوجود آورد و آن اتصال واقعی که در جانش وفا و پیمان موج می‌زند تنها با شناخت توحیداللهی و معرفت به علم حضرت باریتعالی حاصل می‌شود. در این ایام یافتیم که آزادگی در عالم یعنی تنها یک نقطه اتکا حقیقی در عالم هست که خود از هر قیدی آزاد است یافتیم که اگر بخواهیم آزاده باشیم باید چون او از هر قیدی آزاد باشیم و تنها تکیه‌گاهمان حضرت حق باشد، تنها تکیه‌گاهمان اصل نبوت، ولایت و عصمت باشد که واسطه‌های خلقتند و عالم همه به طفیل وجود آنهایند. در این ایام بزرگترین درس را استاد به ما دادند که اگر در هزار و اندی سال قبل بودند گروهی که اصل و حق را در عالم نشانشان دادند، نور ولایت را نشانشان دادند اما پشت کردند و پیمان شکستند چون اهل تفریق و اهل بدعت بودند، چون اصلی را از دین گرفتند و یک چیز دیگر جایش نهادند، چون آنچه نبودند ادعای بودن کردند و در این ایام استاد به ما یاد دادند که ای بشر تو هم مراقب باش که در برابر حق و صاحب حق اهل بدعت و تفریق نباشی. و یادمان دادند درمان را از صاحب عزای این ایام بخواهیم و بگوییم خدایا آنگونه مرا ارائه بده که منافق به درگاهت شناخته نشوم! در مورد فرقوا برایمان گفتید که آنهایی که در تفریق‌اند تشویق به ضد الوهیت می‌کنند و صنم‌های دروغین را به زینتهای‌ فراوان می‌آرایند و توجه‌ها را به ستایش فارسی و الهه‌های مجرد می‌برند و به راستی در این روزها هم صنم‌های دروغینی را به ظاهر زیبا و پر زینت درست کردند و بدون اینکه بدانیم چشم و گوشمان را به آنها پر می‌کنند و در واقع دارند جان و عین ولایت و دین را از ما می‌گیرند و تنها یک پوسته خالی از حقیقت‌ و اصل در عالم برایمان باقی می‌گذارند. بدون اینکه بفهمیم شبهاتی را به خونمان وارد می‌کنند و تز تفکرمان را مسموم می‌کنند و به راستی که با بازی الفاظ و معنی ظاهر، جان آیات قرآن را از بشریت می‌گیرند و از این عهدی که در عالم جبروت بین خلق و خالق بسته شد دارند دورمان می‌کنند و این است تفریق‌های زمانة ‌ما و در این ایام خود را چون کورانی دیدیم که با اینکه اصل و حق را نشانمان می‌دهند ولی به تمامه درک نمی‌کنیم و در جهل و نادانی خود دست و پا می‌زنیم و غرق احساس‌های دروغین خود شدیم و تنها از خود می‌پرسیم به راستی اگر در این روزگاران صحنة عمل و میدان آزمونی باشد ما با این همه حجاب‌ها و تاریکی‌ها که داریم در برابر مقام ولایت چه در کف داریم که به خدمتشان عرضه کنیم؟! و به راستی اقرار می‌کنیم که تنها در چنین لجنه و مکتبی است که خودمان را اینگونه به خودمان نشان می‌دهند و تنها در چنین مأمنی است که می‌توانیم این حقایق را بیابیم. و تنها در چنین مأمنی است که فرصت تفکر و تعقل برایمان حاصل می‌شود تا بیابیم هر روز که می‌گذرد بدون اینکه بفهمیم دشمن شبهات دین و مذهب را بینمان رواج می‌دهد این است که یاد گرفتیم که اگر آن روز در کربلا جهادشان جهاد شمشیر و تیزی شمشیر بود امروز جهاد ما باید جهاد علم و فلسفه و حکمت باشد تا با برّندگی علم دیواره جهلمان را بریزیم و احساس‌های ظاهر خود را بزداییم و از تمام باطل‌هایی که غرق آن هستیم به حق هجرت کنیم و درونمان به معنویت رود و الا هر روز از مقام ولایت بیشتر فاصله می‌گیریم. در این ایام یافتیم خواستنمان، دعایمان، ناله‌ها و گریه‌هایمان باید برای ساختن درون و تنویر دلمان باشد، باید از تمام غش‌ها و عیوب درونمان که گاهی موجش را در خونمان کم گاهی زیاد حس می‌کنیم به مقام ولایت پناه ببریم و از خودشان توفیق بخواهیم تا از حیوانیت درون به انسانیت هجرت کنیم، یافتیم که باید ناله‌هایمان برای جوشش علممان باشد، برای ربطمان با مقام ولایت باشد، برای امضای امام زمانمان باشد، یافتیم که باید بخواهیم در مسیری که آن را حق یافتیم ثابت قدم و پایدار باشیم، باید بخواهیم روزی‌مان رزق کریم باشد، باید بخواهیم توفیقمان دهند تا حق را به صاحب حق دهیم و از همه تجمع‌ها که برای خود انتخاب کردیم ببرّیم و تنها او را انتخاب کنیم و به سوی او برویم و بس. و امروز هزاران هزار بار خدا را شکر می‌کنیم که یافتن‌ها و درکمان رنگی دیگر به خود گرفته و با تمام وجودمان از محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی که موجب زنده شدن دل و تغییر دید و نگرش‌مان هستند نهایت سپاس و تشکر را داریم. با نهایت سپاس و تشکر از محضر دانشمند معظم، فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی
یکی از صحابه درسی از تهران
تاریخ : ۰۵ آذر ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۱۹ آذر ۱۳۹۱
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد. موفق باشید.
پ

سپاس

38
«بسمه‌تعالی» به نام حضرت دوست که در بین رقاصان عالم، عروس خلقت را به رقص آورد تا به تماشای یار رود و جانش با شهد و شکوه خیرات پر گردد. و به نام او که با حکمتش از انار‌اللهی و اشراق‌اللهی‌اش به انسان چشاند تا با حقیقت ولایت‌اللهی علی(ع) و آل علی(ع) و عصمت‌اللهی فاطمه(س) جانش شکوفا گردد. پروردگارا ندانم به کدامین اسماء رحمتت باب ضیافت علم را به رویم گشودی و رزق کریم و عرفان‌اللهی را روزیم ساختی و با تموج دریای فلسفه و حکمت جانم را زنده نمودی و اکنون ندانم چگونه این همه نعمت و رحمت بیکرانت را سپاس نهم.و تنها با تمام وجود کریمیت و رحیمیتت را سپاس می‌نهیم که ما را با همة‌ قصورمان پذیرفتی. «أشکره سوابغ جوده و أنعامه»، ما که چون مورچه‌ای ضعیف بودیم که همه چیز را در یک رنگی می‌دیدیم و هر روزمان که می‌رفت خسته‌تر و خمودتر از قبل می‌شدیم اما اکنون هزاران هزار بار شکر‌گذاریم که در بزمگهی راهمان دادند تا تجلی لون‌ها و رنگ‌های مختلف را در عالم ببینیم. «ربنا اننا سمعنا منادیاً للایمان»، پروردگارا ما سرگردان بودیم و غرق خود و با حق و حقیقت بیگانه؛ ندایی از سویت آمد و ما را در میدان نورت قرار دادی و آنگاه با کلام استاد حکیم و عارف وارسته جانمان را به خیزش آوردی و آنچه هستیم را چون منشور بر خودمان روشن نمودی. و بهتر است اینگونه بگوییم که آن تجلی که بر دل‌هایمان ریختند لمعه نورانی نفس قدسی استاد است تا آنچه در درونمان هست به خیزش آید و از دیوار جلد و هستی خود در آییم و آنچه نمی‌دیدیم ببینیم و آنچه نمی‌یافتیم بیابیم. به راستی اگر دم مسیحایی استاد در عالم نبود بیش از این در جاهلیت اولی دست و پا می‌زدیم و روز به روز بی‌رمقی و سردی بیش‌تر جسم و جانمان را پر می‌کرد. اما در سایه‌سار سایه وجود استادی حکیم چون قرار بگرفتیم گاهی ما را به دویدن، گاهی به پرزدن، گاهی به خیزش، گاهی به رفتن، گاهی به نالیدن، گاهی به سکوت، گاهی به سفر درون دعوت می‌نماید تا جلوات عالم را بهتر ببینیم و بشناسیم و بتکدة درونمان را قویتر بشکنیم. و به راستی که استاد چون سحاب رحمت، باران کلامش را بر جانمان می‌ریزد تا آنچه در درونمان سر به مهر و موم شده، آشکار شود. و قدم به قدم دستمان را می‌گیرد تا به سوی بساطت‌ها گام نهیم. «و أنزلنا من المعصرات ماءً ثجاجا» و امروز که روز میعادمان با درس است از کوهِ استقامتِ علم و حکمت، محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی که آبِ ریزان علم، اخلاق و ایمان را به سینه‌هایمان می‌ریزند نهایت سپاس را داریم. استاد؛ ما با خود در جدال بودیم و خسته دل، تا اینکه شما دُرّه‌ای ظریف و قطره‌ای لطیف از اوج و موج و شهد عالم علم به کاممان ریختید و جانمان را با روحانیت بیانتان منور ساختید و زیبایی‌ها و جلوه علم را به ما چشاندید و لمعان لؤلؤ و مرجان‌های قعر دریا را نشانمان دادید و خشونت درونمان را به لطافت و سرگشتگی‌مان را به حَیَرانی آوردید. «و من الماء کل شیء حی» به راستی که با این آبِ علم عدالت واقعی در این جهان ناسوتی را به کاممان چکاندید و در این ره قدم به قدم به ما می‌آموزید که پایه‌های این کاخِ عدالت چیزی جز نبوت و ولایت نیست و یادمان می‌دهید که عظمت این کاخِ عدالت در عالم تنها عصمت‌اللهی فاطمه(س) است. و به راستی که هستی واقعی را در جان علم و کمالتان به ما نشان دادید و درون خفتة‌مان را بیدار و معنی زنده بودن و حیّ بودن را به ما فهماندید. هر چند زمین درونمان در خشکی بودی و بی‌رمقی اما با آب معصرات علم خمره درونمان را به جوش آوردید تا در دریای رحمتِ علم و عرفان دست و پایی تَر کنیم و تلون جلوات علم را بچشیم تا شهد گوهر درونمان را که حضرت حق به ما ارزانی داشتی در حد ظرفیت بیابیم. با تمام وجود از محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی ممنون و سپاسگذاریم که با نهایت رحمت ما را به سوی آنچه حق است هدایت می‌کنند و درونمان را محکم و استوار بار می‌آورند. استاد از اینکه به ما آموختید همه چیز درِ خانة قرآن است، همه چیز در خانه نبوت است، در خانه ولایت و عصمت است نهایت سپاس را داریم و از اینکه مارا در شعاع جاذبه خود قرارمان دادید تا هستیِ نادانی‌مان بسوزد نهایت سپاس و تشکر را داریم. با نهایت سپاس و تشکر از تمام الطاف و عنایت‌های حکیم فرزانه و عارف وارسته حضرت استاد موسوی
یکی از صحابه درسی از تهران
تاریخ : ۱۷ شهریور ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۸ شهریور ۱۳۹۱
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد. موفق باشید.
پ

سپاس

39
«بسمه‌تعالی» داشتم با خودم فکر می‌کردم ای کاش در این عالم می‌رسید روزی که عظمت علم و صاحب علم را می‌دانستند، ای کاش می‌رسید روزی که به جای نمایش لفظ معلم عظمت و حقیقت بزرگان و حکما را به همگان عرضه می‌داشتند. این روزها وقتی در رسانة ملی که میلیون‌ها میلیون گوش و چشم با آن پر می‌شوند نگاه می‌کنیم مستندی می‌سازند و همة توجهات به آن ورزشکارانی است که به المپیک رفتند و به قول خودشان نُه ماه تمام در اردو بودند به دور از خانواده‌هایشان تا شاید با کسب مدال طلا افتخار‌آفرینی کنند آنجا با خود می‌گویم ای کاش بودند کسانی که بیایند و ببینند در همین گوشة‌ عالم که به ظاهر گوشة‌ عالم است هستند قهرمانانی که جان و جسم خود را به استاد و حکیم فرزانه و عارف وارسته سپردند و ماهها در کبودان، در سرزمین احیای عصمت و ولایت، در حضور استاد معظم حضرت استاد موسوی تلمذ کردند تا خود را بسازند و گوهر انسانیت را بیابند تا بدرقة کاروان زندگی‌شان عرفان به توحید، عرفان به نبوت، عرفان به ولایت، عرفان به عصمت باشد. تا فؤادشان را به حق تسلیم کنند و از ذره‌ذره‌های در و دیوار نوای عصمة‌الکبری‌فاطمه‌الزهرا(س) بشنوند و از قطرات آب ذکر علی مع الحق و الحق مع علی را بیابند. تا از نوای سبوح قدوس در سجدة استاد ذکر و ذُکر برگ درختان و حمد پرندگان را بشنوند و اکنون فریاد می‌زنیم ای عالم بدانید از قهرمان بالغ ترند و بزرگ‌ترند آنانی که هجرت کردند و خود را به فیلسوف و حکیم و عارف وارسته سپردند تا طبیب دل‌هایشان باشد. آری؛ ای کاش بودند کسانی که به تصویر بکشند این حقایق را و عظمت و بهای تهذیب نفس و سیر حکمی و عرفانی را که لمعان مدالش به جای فلز طلا، اخلاق، ایمان، خضوع، خشوع، انبساط درون،رضا، تسلیم و توکل است. ای کاش بودند کسانی که به تصویر بکشند که اگر ورزشکارانی وزنه‌های سنگین زدند، اگر ریاضت جسمی کشیدند تا جسمشان را قوی سازند، اگر از مربی‌شان نکاتی را در فنون ورزشی یاد گرفتند اما هستند برزگ قهرمانانی که در عرصة‌ سیروسلوک روحشان را، نفسشان را به اشراقات تربیت و تهذیب استاد سپردند تا از هوی‌ها و برجوش‌های درونشان دور شوند و تن و نفسشان را یگانه سازند. ای کاش بودند کسانی که به تصویر بکشند عظمت و بزرگواری بزرگان عالم علم و تشیع را که جسم و جانشان را نثار کردند تا با ناب علم فلسفه و حکمت و عرفان دل‌ها و قلوب تاریکمان را احیا کنند. آری هستند کسانی که نه تنها به دور از خانواده بلکه به دور از هر هیاهویی که درون را تاریک کند و انسان را غرق نگاه به خود و تعین مدال کند از شیرة جان محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی ناب فلسفه و حکمت و عرفان را نوشیدند تا بتوانند حقیقت جلوة ولایت و نبوت و عصمت را در عالم زنده نگه دارند. آنچه داشتند و دارند را با جان به استاد عرضه کردند تا با عنایت‌های حکیمانة استاد به سیر تهذیب نفس روند و شهد حقایق عالم و انسانیت را تحفه راهشان کنند تا شاید روزی باشد که ارزش و بهای عالم علم و حقیقت سرّ آیات قرآن برملا شود. تا شاید روزی باشد که عالم بفهمد حقیقت «مرج البحرین یلتقیان» چیزی نیست به جز یگانه شدن دو دریای ولایت و عصمت، «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» چیزی نیست جز نتیجه، ثمره و میوة دریای ولایت و عصمت وجود حسن(ع) و حسین(ع)‌. آری ماهها تلمذ کردند به دور از هر هیاهویی در فضایی که حقاً و انصافاً در و دیوارش نوای عصمت دارد تا با عنایت‌های محقق و فیلسوف متأله، حکیم فرزانه و عارف وارسته حضرت استاد موسوی به تعمیر باطن بپردازند و آزادگی در فکر بیابند تا بتوانند در عالم مثمر‌ثمر باشند و عقیده‌های مردم را بزایانند. و اکنون تنها می‌توانیم بگوییم عالم باید بداند که اگر قرار است به مدال طلا افتخار کنیم باید به آن مدالی افتخار‌آفرینی کنیم که ریشه‌اش با علم و حکمت و عرفان است و تلألؤش جانها را لمعان می‌دهد و دل‌ها را روشن می‌کند و به راستی که اگر هزاران هزار تقدیر و سپاس از استاد عظیم‌الشأن که تمام زندگیشان را گذاشتند تا با اسرار عالم علم و عرفان دل‌های مردة‌مان را زنده کنند و وزنة نابیت انسانیت را نثار راهمان کردند و رحمت بیکران را روز‌ی‌مان کردند داشته باشیم باز هم ذره‌ای حق این همه لطف و عنایتشان را حتی با لفظ نمی‌توانیم ادا کنیم. به راستی که اگر عالم می‌رسید به جایی که گنجینه علم و معرفت را بها و ارزش دهیم و از عظمت صاحبان علم در عالم بگوییم و اصل سپاس را بنا نهیم آنجا این خانة‌ ناسوتی امنیت، آرامش و زیبایی چون خانة ملکوتی برایمان پیدا می‌کرد. با نهایت سپاس و تشکر از محضر دانشمند معظم، محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی
یکی از صحابه درسی از تهران
تاریخ : ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۳۱ شهریور ۱۳۹۱
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد. موفق باشید.
پ

سپاس

40
بسمه تعالی سخن از رب‌الأربابی است که مالک مُلک و ملکوت است و با رازقیتش رزق کریم روزی‌مان می‌نماید، سخن از اوست که کریم است و با هر حالی در خانه‌اش را بزنیم در را به رویمان می‌گشاید، سخن از اوست که غفور است و بی‌منت از همة بدی‌ها و عیب‌هایمان می‌گذرد آری؛ سخن از حضرت اله است که مسبب‌الاسباب است و با حکمتش چرخ دوار روزگار را به دَوَران می‌آورد. و گاهی در سکون، گاهی در حرکت جلوة جلواتش فؤادمان را پر نور می‌سازد. به راستی باید اینگونه بگوییم که هستند شخصیت‌ها و بزرگانی که به مقام آتنا رسیدند و زندگی‌شان گونة اله است و آنان از باغ ملکوت او به پرواز آمدند و در این کرة خاکی اقامت گزیدند تا با رازقیتشان روزی عرفان و حکمت نثارمان کنند و با کریمیتشان مائدة علم و فلسفه و حکمت را در لحظات روحانی و ربانی سحرگاهان بی‌دریغ به رویمان می‌گسترانند و با حکمتشان دل‌های بیمارمان را شفا و جان‌های مردة‌مان را زنده می‌گردانند. همان‌گونه که از بیان عارف من‌الله و الی‌الله صفرخان کبودر‌آهنگی بیان فرمودید که 360 هزار عالم را طی کردیم و در هر عالم جلوه‌ایی و تحفه‌ایی از سوی یار به ودیعت به ما ارزانی داشتند تا به عالم ناسوت آمدیم اما حیف و صد حیف که آمدیم اما غفلت و نسیان آن چنان حجاب دلمان شد که تمام آن لمعان‌ها و جلوات را از یاد بردیم و غرق ماده و خودی خود شدیم و دیگر انسان بودن و انسانیت ارزشش را در پس دیدةمان باخت اما در این مدتی که به سوی لجنة درستان هجرت کردیم در این سفر یادمان دادید که هر منزلی راز و رمز خاص خود را دارد و یافتیم عظمت انسان بودن و اشرف مخلوقات بودن همیشه هست فقط باید خود را به اشراق کلام یک حکیم و عارف وارسته بسپاریم تا با نَفَس مسیحائیش عظمت تحفة یار و فطرت اولمان را به ما برگرداند. استاد در درسِ شما مثل تازه سفرکرده‌ای هستیم که فکر می‌کردیم همه چیز می‌دانیم و همه چیز را در صندوقچة درونمان داریم اما وقتی آمدیم به حضورتان یافتیم آن داشته‌های تعین و خودی، آن داشته‌های متلون مکر و دروغ، آن داشته‌های ماده و رقم تنها پرزهایش وجودمان را تاریک ساخته بود و کلید گنجینة انسانیت‌مان را در بین همة آن کهنه‌های آلوده گم کرده بودیم آمدیم و دلمان را به شما سپردیم و شما در این مأمن هر روز صبحگاهان که به حریمتان وارد می‌شویم کالای فطرتمان و خمیرمایة انسایتمان را غبارروبی می‌کنید و نیز شهد عالم لاهوت، شهد عالم جبروت و ملکوت، شهد عالم توحید، شهد عالم عصمت، شهد عالم نبوت، شهد عالم ولایت را که ما مدت‌ها در بکارت و دست نخورده پنهانشان کرده بودیم به کاممان می‌چشانید و با اکسیر عصمت، نبوت و ولایت جانمان را عرفان می‌دهید و به واقع در این عالم ناسوتی هیچ جایی بِهتر از حضور در محضر حکیم و عارف وارسته، محقق و فیلسوف متأله برای مقیم شدن دلمان نیست. استاد به واقع اگر هزاران هزار بار فریاد «الحمدلله علی ما أنعم الله به علینا» سر دهیم باز هم حق این همه لطف و عنایتتان را ذره‌ای نمی‌توانیم ادا کنیم. استاد با جان جان از شما ممنونیم که مائده بیکران فلسفه و حکمت و اشراق لایتناهی آیات قرآن را می‌گسترانید تا در این ماه صیام روزة‌مان را در هنگام سحر با توحیداللهی و آفرینش عالم و نیز عرفان به معاد آغاز و در هنگام غروب با اشراق آیات مبارکة قرآن و تشعشع نبوت، ولایت و عصمت افطار ‌کنیم. با نهایت سپاس و تشکر بیکران از محضر محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی
یکی از صحابه درسی از تهران
تاریخ : ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۹ مرداد ۱۳۹۱
مطلب ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد، موفق باشید.
پ

سپاس

41
کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تورا*** کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور*** پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من*** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
در این ایام متبرکه شعبانیه که هر روزش میلاد منجی عالم بشریت مولاناصاحب‌الزمان(عج) است ضمن عرض تبریک و تهنیت عرض سلام و ادب خدمت استاد فرزانه، حکیم و عارف وارسته حضرت استاد موسوی داریم که به راستی با شهد کلام و نوایتان منجی دل‌های تار و تیره‌مان هستید. هر چند ما در غفلت و جهل خود دست و پا می‌زنیم اما اقرار می‌کنیم که بار دیگر کرامت و عنایت شما شامل حالمان شد و قلبمان را به مهر و صفا غسل دادید و جلوه‌ای از جلوات ناب علم و عرفان را نثارمان نمودید و با تمام وجود از عنایت‌ها و الطاف شما ممنون و سپاسگذاریم. کاشکی خاک حریم حرمت می‌بودم*** می‌خرامیدی و من در قدمت می‌بودم بی‌غم عشق تو صد حیف زعمری که گذشت*** پیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم گر مرا حشمت کونین میسر می‌شد*** همچنان بنده خلیل و و حشمتت می‌بودم اکنون تنها اقرار می‌کنیم ما غرق نعمتیم و خوان گستردة نعمت پهن است و سحرگاهان لطافت و صفای جان استاد به گونه‌ای است که اگر گوش جانمان بشنود جان سخن حضرت دوست در پس کلام گوهربار و ناب استاد پنهان است و اگر دلی باشد دُردی درس تجلی نبوت و ولایت و عصمت است که وقتی بعد از درس از منزل خارج می‌شویم با نوای سبوح قدوس و الحمدلله رب العالمین پرندگان شهد و جلوه‌اش چندین برابر می‌شود. اکنون چیزی نداریم بگوییم جز اینکه:

ندارد یار من بر خود حجابی*** نه بر صورت نه بر زلفش نقابی

حجاب از بی‌صفایی دل ماست*** نباشد آسمانش را سحابی
با نهایت سپاس و تشکر فراوان از تمامی الطاف و عنایت‌های محقق و فیلسوف متأله استاد سید علی موسوی استاد؛ هر چند با این همه حجاب و خودی که نقاب وجودمان کردیم فرسنگ‌ها فرسنگ با لطافت و صفای دلتان در فاصله‌ایم اما از اینکه با همه بی‌صفایی‌مان سر این سفره راهمان دادید بسیار بسیار ممنون و سپاسگذار از تمامی عنایت‌هایتان هستیم.
یکی از صحابه درسی از تهران
تاریخ : ۱۹ تیر ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۵ تیر ۱۳۹۱
مطلب ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد، موفق باشید.
پ

سپاس

42
با عرض سلام بر استاد گرانقدر ، فیلسوف متاله حضرت استاد سید موسوی ، حقیقتا که زبانم قاصر است و قلمم ناتوان که از چنین استادِ عالم و فرزانه ای سپاسگزاری کنم، خدا را بارها و بارها شاکرم که روزی ام کرد حضور در سر کلاس درس ایشان را. بی نهایت از حضرت استاد، سپاسگزارم، راه یافتن به محضر ایشان دعای مستجاب شده ی من بود به عنایت حضرت اله و ولی بر حقش. می خواستم از محضر استاد کسب اجازه کنم تا بخشهایی از مقالات و رسائل عمومی سایت را برای برخی از دوستان علاقه مندم ایمیل کنم. سلامتی و طول عمر استاد را از حضرت اله خواستارم، امید انکه از گنجینه ی پر بهایشان بهره ها ببریم.
م.شعبانی از تهران
تاریخ : ۲۶ خرداد ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۹ مرداد ۱۳۹۱
با سپاس از توجه شما. اشکالی در ارسال مقالات عمومی و گزیده رسائل سایت برای شیفتگان این وادی نیست.
|<< << < ... 2  3  4  5  6  [7]  8  9  10  11  12  ... > >> >>|

سوالات خود را بپرسید

سایت اینترنتی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی پاسخگوی پرسشهای فلسفی، حکمی و عرفانی شما می باشد.

توجه: در مورد سوالهای احکام، جهت اطلاع از آخرین استفتائات با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشید.