ارتباط علم با ولایت
«بسمه تعالی»
ارتباط علم با ولایت
جهان در عمق و باطن رو به جهتی سیر میکند. این سیر از چهرة هستی عالم است که به وجود میآید. با بیانی دیگر آن چه جهان را چهره میدهد و رو به آن غایت حقیقی میبرد خواستن است منتهی خواستنی که خارج از خود عالم نیست! رفتن جهان و جهانیان به سوی غایت و به سوی حقیقت فناناپذیر نهان، که وصفش را هر کسی نتواند، چون مسافری نیست که از شهری به شهر دیگر رود. او چون کودکی است که بالغ میشود. او از جایی به جایی نمیرود بلکه از خود فروتر به خود برتر میرسد.
آری، جهان در مسیر رفتن و به بلوغ رسیدن نیاز به راز و رمزی دارد، نیاز به علمی لایتناهی دارد و برای دستیابی به این نیازها و تفکرات عالی و برای اینکه بالغ شدن جهان بیثمر نماند به وجود یک گوهر ناب نیازی بی حدّ است!
جهان بشریت بداند اگر بخواهد از پس حادثههای نازیبای درونش در راه رسیدن به این بلوغ در امان باشد تنها با یک نسبت است که میتواند و آن نسبت علم است، اما کدام علم است که از بیان معصوم تکدّی آن هم واجب و در عزت و شرف است. علمی که خدا را نشان بدهد، علمی که حقیقت حقة اصل عالم یعنی نبوت و ولایت و عصمت را در درون به جولان آورد و علمی که جلوة خدا در آن است.
علم تکنولوژی، علم ادب، علم فیزیک، علم شیمی، علم ریاضی اینها همه به خود و اصالت خود مشکوکاند. همانطور که کانت گوید: علم همیشه به بنیاد خودش شک میکند و امکان خطا بودن را تصدیق میکند و انورخامه که محقق و فیلسوفی بوده بر آن بود که اصلاً علم نمیتواند خودش را نگه دارد. او گوید: آری، علم ترقی کرد و اطرافش را ترقی داد ولی انسان را به تنزل کشاند و عقاید واقعی او را متزلزل کرد.
ما علم واقعی را بیان مقام معصوم میدانیم. چنانی که احادیث و بیانات رسول اکرم(ص) پس از هزار و چهارصد سال زنده است. نهجالبلاغة حضرت علی(ع) یعنی کلمات و خطابههای حضرت علی(ع) هم اکنون زنده است. در حقیقت علم واقعی اینها هستند. پس باید کوشید چیزی را پیدا کرد که صاحبش را همیشه زنده نگه دارد. علمی که انسان را به اشرف علوم یعنی مغز ولایت نزدیک کند. چرا که همة عالم با ولایت نسبت دارد. مایری و مالایری با ولایت در نسبت است. یعنی عالم و مافیها با علی(ع) نسبت دارد. زمین، آسمان، اندام شما، تمام خون و پی و رگ شما و جمجمة شما با ولایت نسبت دارد. در حقیقت، تعین هر شئ با ولایت هر شئ است. یعنی علمی که بدون ولایت باشد تعین ندارد. همة عالم پیکرش در جاذبة ولایت است، در ولایت هم علم اصل است.
آری نقطة پرگار همة عالم ولایت است اما نه فقط لفظ ولایت؛ ولایتی که کسی نفهمد چیست، مثل نسیمی است که بیاید و رد گردد. اگر ولایتی که اینگونه در خون و پوست و مغز ما و شماست را با علم بدانند آن ولایت و آن علم هر دو اصل میشوند. ولایت مثل نسیمی میشود که غنچه را باز میکند. چنانی که غنچههای گل در پگاهان با نور یا حرارت باز نمیشود بلکه نسیم آن را باز میکند. ولایت نهفته در پیکرة عالم مایری و مالایری عین نسیم است اما نسیمی که در غنچه لوله نماند، غنچه باید خودش را بر او عرضه بدارد. علم مانند همان نسیم است و غنچه، تا علم نوزد غنچه شکفته نمیشود. تمام دلهای بشر در غنچة ولایتاند، این را بدانید یعنی آن چه به نام بشری و برای بشریت وجود دارد در غنچة ولایتاند و نیاز به باز شدن دارند تا عطر بدهند، نیاز به باز شدن دارند تا زیبا باشند و خودشان را نشان بدهند. این غنچه وقتی باز میشود که نسیم علم در ولایت ازدواج کند چرا که علم بدون ولایت هیچ است و ولایت هم بدون علم هیچ است. پس ریشة این تکامل چنگ زدن به ریسمان الهی ولایت و عصمت است که اگر ولایت در علم فشرده نشود و علم نیز خود را به دامان ولایت نسپرد غنچه به همان غنچه بودنش باقی میماند و گسترده نمیشود.
یک وقتی گمان نکنید که ولایت به دلها نیامده، چون اگر ولایت مولانا قطب دائرة امکان، امیرمؤمنان علیبنابیطالب(ع) به دلها نیاید، هیچ چیز در عالم شکوفا نمیشود، زیرا همة دلهای عالم از غنچههای ولایت پر هستند، قلب سیاه، قلب سفید، قلب کافر، قلب مؤمن، قلب شرقی، قلب غربی، قلب اروپایی، قلب خاورمیانه، قلب خاورشناس، قلب آنهایی که در کرات دیگر زندگی میکنند، قلب درختها، قلب شکوفهها، گلگلها، عطر عطرها، خوش بویی بوها آن گاهی است که علم و حقیقت آن در ولایت فرو ریزد. اما اگر ولایت باشد، علم نباشد، عطر و رنگ و اثر و زیبایی ندارد. چنانی که اگر علم نباشد غنچه به درد نمیخورد. اگر نسیم پگاهان نباشد که غنچة گل لوله شده را گسترده کند چشم ما را به گل خیره نمیسازد، پس علمی اصل است که ولایت را تشعشع میدهد.
فیلسوف متأله استاد سید علی موسوی میفرماید: درست کار ما هم همان است، یعنی نوارهای درسی تفسیر و فلسفه را که ما به گوشهای شما فشرده میکنیم برای همین است که این حکمت متعالیة ولایت را رونق بدهد که این هم بدون علم میسر نیست، چرا میشود! آن میشود تعصب خشک و گاه انسان را از حقیقت ولایت، از حلقة واقعی ولایت دور میکند.
شما باید تحلیلگر علمی و محقق باشید! کسی که در تحقیق علمی واقعاً عالی باشد، باید بتواند جان علم را پیدا کند، بشکافد و اثری عالی به جای بگذارد. چه عزتی از این بالاتر؟ شخصیتهای علمی مانند محمد بن یعقوب کلینی، زرارة بن اعین، هشام بن حکم، ابن قتیبه، بوریحان، صدها تن دیگر از زنان و مردان دینی و بهخصوص آنهایی که خیلی خدمت علمی و مذهبی نمودند همه در ولایت و اسلام آمدند هم موجب آرامش و هم موجب پیدایش دانش شدند.
و اما اکنون در گوشه گوشه رسائل معظمله و کتب ناب ایشان نیز آن که اهل دل باشد مییابد که استاد چشم و فکر و جانش را نثار این سیاهیها کرده است تا دلها رونق یابند، نوشتههایی که مربوط به زمان دیروز و امروز نیست بلکه مسودههایی که بی زمان است چنانی که ولایت بیزمان است، نام و شخصیت علی(ع) بیزمان است، و همانطور که اکنون مشاهده میشود، این عصاره و فشرده سیاهی را که عین علم و عین دانش و عین اشراق و کمال است به ابریق جانهای انسانهای عالم و عالمیان میریزند تا از این سیاهی، دلها سفید و نورانی شوند، دلها رونق یابند و به حق برسند، دلها پر عاطفه و نرم شوند و این محقق نمیشود جز آنگاه که آن مسودههایی که در ابریق جان ریخته است با حرارت در کورة ولایت و عصمت الهی فاطمه(س) تبدیل به مبیضه و نور شود یعنی دریای علم درون را پر از گوهرهای ولایت نماید و بس!
از سلسله مباحث تحقیقی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی
نظر کاربران
0