شکوه قرب استاد
«بسمه تعالی»
شکوه قرب استاد
از سرزمین نور1 به دوردست ترین نقاط جهان، به دلهای خمود و کز کرده و سرگردان در وادی حقیقت می نویسیم. برای کسانی که بهدنبال یافتن حقائق اند اما آن را نیافته اند، ما نیز در پی یافتن حقیقتیم و برای یافتن آن به حریم حرم آمده ایم و با شمای مخاطب از این وادی سخنی داریم.
صفحة 144 از جلد نهم اسفار، «و إذا اشتد هذا النور الذی هو صورته العقلیة اتحد بالروح الکلی الإنسانی المسمى بروح القدس»؛ حضرت ملاصدرا با توجه به اینکه در این بخش از متن اسفار به دنبال یافتن آن است که انسان غوطه ور در امواج میل ها و موهومات، مکرها، دروغ ها و تزویرهای درون چگونه میتواند به حق برسد می فرماید: هر آنگاه که ارتباط نور عقل فعال در انسان شدت یافت با روح کلی انسانی به نام «روح القدس» متحد می شود.
ایشان از عالم ارتباط سخن می گوید، از منازل و مقامات انسان در ناسوت که به ملکوت پیوسته سخن می گوید. از آنکه هرچند در عالم ناسوت است، اما ناسوتی نیست، زیرا از گذر عقل فعال2 به اشراق روح القدسی راه یافته و البته هر آن کس که در این مسیر کوشا باشد، رسیدن به این مقام برای او امکان پذیر است.
آری، عوام از مردم که در تخیلات محسوسه، موهومات و مباینات غرق اند به علت این اشغال های وهمی گاهی اهرم نیرویشان بر تعیش مشغول است و گاهی بر شغل، میل، آمال و آرزوها و... . همین مسئله موجب میشود که قدرت از عقل فعال گرفته شود و ارتباط با روح القدس3 قطع شود. درواقع، این افراد که به دنبال چنین اشتغالهایی هستند مانند ماکیاولی4 و ماکیاولی هایند که معتقدند آنچه میلمان طلبد همان را خواهیم و دیگر هیچ5.
اما اگر بخواهیم راه نجات را بیان کنیم و بگوییم چه چیز انسان را به منزل مطلوب هدایت میکند باید از خود بپرسیم که در مدت عمرمان چگونه زیستهایم، به دنبال چه چیزی بودهایم که هنوز فریاد این راز را از بیان بقراط نشنیده ایم، فریاد اسکندر پادشاه زاده، کسنوفانس الئایی، ژانژاک روسو، ولتر، پاسکال و دیگر از شخصیت ها را نشنیده ایم؟
• آنگاه که «بقراط» در 460 سال قبل از میلاد مسیح، در نودوپنجسالگیاش اینگونه میگوید که آنچه دارم با «استاد» به نصف می کشانم و اگر عمر من و زندگی من جان «استاد» را نجات دهد، به خدا سوگند جانم را می دهم تا استادم زنده بماند.
• یا آنگاه که «اسکندر»، که پادشاهزادهای بود و برای تعلیم حکمت و ادب نزد ارسطو تلمذ می کرد، به کیان پادشاهی رسید، از او پرسیدند به کدامین سرزمین خوش آب و هوا سفر خواهی کرد؟ در پاسخ میگوید که تنها در مکتب «استاد» اقامت خواهم گزید.
• یا شخصیت دیگر «کسنوفانس الئایی»، (Xenophanes)، فیلسوف یونان باستان، اعتقاد داشت که دل انسان سیاه نمی شود مگر به دو چیز؛ اول، حرام خواری و دوم، بی مروتی در برابر «استاد».
• «ژان ژاک روسو» Jean-Jacques Rousseau))، فیلسوف سدة هجدم م، از جوانمردی در برابر «استاد» و علم سخن می گوید.
• «ولتر» میگفت هرگاه رنجی مرا از پای درمی آورد، به آنچه عاشق آن هستم، پناه می برم و آن نیست جز «استاد» و علم.
• «پاسکال» مادر مفاسد فکری و اخلاقی را «بیگاری» دانست و ما بر آنیم که بیگاران کسانی هستند که از «استاد» کمال را جویند اما نامی از وی نبرند6.
پس ای خوانندة متن بدان، ما از این گوشة عالم که نه گوشه است بلکه چون در شعاع «استاد» است بر تمام عالم محاط است فریاد برمی آوریم:
اگر در حریمی نباشی که شکوه قرب استادی حکیم تو را به لرزه درآورد، تا ابد در موهومات و تخیلات محسوسه و تزویر و دروغ خواهی ماند و چهرة حقیقی خود را نخواهی یافت.
1- اشاره به حضور در روستای کبودان کاشمر و اقامت در حریم علمی استاد سیدعلی موسوی در ایام تابستان
2- «عقل فعال» که مکتب مشاء آن را «عقل دهم» و مکتب اشراق آن را «رب النوع انسان» گویند و در لسان شریعت «روح القدس و جبرئیل» نامیده می شود و فهلویین او را «روان بخش» گویند.
این عقل واسطه در فیض به موجودات است و عقول و نفوس انسانی را از قوه به فعل درمیآورد و صورت ها را اشیا و مواد میبخشد و نفوس را از مرتبه هیولایی به کمال مستفاد خود میرساند. (اسفار، ج3، ص431)
3-معظم له معتقدند: صرف نظر از بیان علمای مذهب در این زمینه، آن گاه که انسان امیال منفی و اضداد و موهومات درون را نابود کرد «روح القدس» بروز می کند. آن گاه که روح القدس در درون اوج گرفت، پیام یار، اعطای یار و تحفه و نامه رسان یار رخ نشان می دهد، نام آن «عقل فعال» است. هدف از فعالیت عقل آن است که صاحب آن درلحظه فلک را در اختیار می گیرد، ملک را به خود نزدیک می سازد، تاریکی ها را روشن می کند، درلحظه دعای او به اجابت می رسد و ربط او با عرش ا... در اوج است. (ر.ک: رسالة مقامات و منازل انسان، بارقة (15)).
4- نیکولو ماکیاولی، (Niccolò Machiavelli) فیلسوف عصر رنسانس
5-اصطلاح ماکیاولیسم در حوزة روانشناسی تقریباً معادل خودخواه است. یک فرد ماکیاولیستی حاضر است همه چیز را فدای اهداف خود کند.
6-پاسکال گفته است: «مصدر کلیه مفاسد فکری و اخلاقی ، بیکاری است . هر کشوری که بخواهد این عیب بزرگ اجتماعی را رفع کند باید مردم را به کار وادارد تا آن آرامش عمیق روحی که عده معدودی از آن آگاهند در عرصه وجود افراد برقرار شود». (مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، جزء1، ص430؛ ساموئل اسمایلز، اخلاق.)
منبع: رسالة مقامات و منازل انسان مرحلة (14و15) حاصل تدریس و تحقیقات محقق و فیلسوف متأله استاد سیدعلی موسوی ذیل جلد نهم اسفار ملاصدرا (اعلیا...مقامه)
25/2/1387
نظر کاربران
0