noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

اساس انتخاب های انسان

 «بسمه‌تعالی»

اساس انتخاب های انسان

در این گفتار قصد داریم سیر حیات و زندگی شما خواننده را مورد توجه قرار دهیم و از شما بپرسیم که ستون تفکر و عقیده‌تان بر چه اساسی است؟ آیا به این موضوع دقت کرده ‏ایم که در سیر زندگی با ‏دو یا چندراهی ‏هایی مواجه می‏ شویم که به ‏ناچار باید یک موضوع را انتخاب کنیم؛ اما این انتخاب‌های ما آیا بر اساس نیروی عقل ماست یا عمل ما؟ بر پایة تصورات و احساسات مان است یا بر واقعیت‌ها و اصول زندگی‏ مان بنیان گذاشته شده است؟ برای فهم زیباتر و روشن‌تر از مقصود به سه مکتب اشاره می‌کنیم.
مکتب «راسیونالیسم» (Rationalism)؛ این واژه به معنای عقل‏ مداری، عقل‏ محوری یا اصالت ‏دادن به عقل و عقل‏ گرایی است. سراسر تاریخ فلسفه، بحث و بررسی مسئله عقل و تجربه است چون همواره فیلسوفان و متفکران بر آن بوده‌اند تا به تجزیه و تحلیل ابزارهای شناخت آدمی و تعیین حدود آن‏ها، به حل مسائل بنیادین، بیشتر کمک کنند مانند مسئله اختیار، نفس و بدن و... که هرگونه کمکی در باب هریک از این مسائل مستلزم بررسی مسئله عقل و تجربه است. البته موضوع اصالت عقل از مشکل‌ترین، پربارترین و مهم‌ترین مباحث علمی در جهان است. خصوصیت بارز مذهب اصالت عقل در این است که صاحبان این مذهب قائل‏ اند به اینکه انسان، علاوه بر قوای حسی که مانند حیوانات دیگر دارد، دارای قوه‌ای مخصوص به خویش به نام عقل است که کار شناسایی را نیز بر عهده دارد (پل فولکیه، فلسفه عمومی، 1370ه‏ ش، ص189.) و حتی فراتر از آن به‏ تنهایی و مستقل از وحی و پیام آسمانی می‌تواند قانون‏ گذاری کند که در این صورت، بشر دیگر به ادیان، پیامبران، کتاب‏های آسمانی و آموزش‏های الهی نیازی ندارد زیرا با کمک عقل و تصمیم‏ گیری‏ های عقلانی می‏توان نیاز بشر را برطرف نمود.
رنه دکارت (1596-1650م) پایه‌گذار این اندیشه دراین ‏باره می‏گوید: «مذهب اصالت عقل بر اولویت و حاکمیت عقل استوار است.» از دیدگاه او مهم‏ترین و بنیادی ‏ترین ابزار شناخت برای آدمی عقل یا تعقل است؛ و تنها عقل است که می‌تواند ما را به شناخت حقیقی و یقینی برساند. (همان، ص191.)همچنین، توماس آکویناس (Aquinas Thomas )بزرگ‏ترین فیلسوف و متکلم دوره قرون وسطی معتقد است: بشر باید دل را رها کند و آنچه عقل خود می‌گوید پذیرا باشد.
در برابر راسیونالیسم مکتب «پراگماتیسم» قرار دارد. واژه «پراگماتیسم» مشتق از لفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است و پیروان این مکتب قائل به اصالت عمل هستند. در این مکتب غرض از حیات، عمل است. در مکتب پراگماتیسم، علم نیز قدر و اعتبار عملی دارد و هدف از علم ماهیت و کنه اشیا نیست بلکه هدف اصلی علم نیز باید ایده عملی آن باشد. (ر.ک: همان، ص357.) ناگفته نماند که فرجام بسیاری از طرفداران این مکتب به پوچی و ناامیدی می‌رسد.
دیگر از مکاتبی که قابل‏ وصف و تعریف است، مکتب «رئالیسم» یعنی واقعیت‌گراهاست که پیروان آن واقعیت را در عالم اصل می‏ دانند.
با توجه به این مکاتب اگر ما حالات و افعال زندگی خود را بررسی کنیم قالب تفکرمان را بر چه مبنایی دانسته و اصل را در انتخاب‏ها و تصمیم‏ گیری‏ هایمان چه می‏دانیم؟
    آیا انتخاب‏های ما سراسر عقلانی است و از نیروی عقل به ‏صورت افراطی بهره می‏ گیریم؟
استاد در تدریس موضوع عقل ذیل جلد سوم اسفار به کلامی از علی‏ بن ابیطالب(ع) اشاره می‏کنند که «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» (نهج البلاغه، حکمت211.) اساساً عقل آمد تا موانع خشم‌ها برداشته شود، عقل آمد تا غبارهای ضد انسانی شسته شود و آرامش مطلق برای همه بشریت حاکم باشد. همین عقل چه زمان مطلوب است؟ مادامی که اسیر هوای نفسش نشود؛ اما اگر همین عاقل زیر نفوذ هوای نفسش قرار گرفت، ذره‏ای از موهبت عقل بهره نخواهد برد. درواقع، مولا بالکنایه فرمودند: آن‏گاه که عقل اسیر شد، خطرها دارد! آری، همین عقلی که آلت عبودیت است اگر زیر هوای میلش قرار گرفت و شهوت زبان، چشم و جسمش او را کلافه کرد این عقل خطرآفرین می‌شود نه آلت عبودیت. او زمانی می‌تواند از عقلش بهره بگیرد که شهوت، تعین و تشخص او را مغلوب نسازد.
معیار انتخاب ارجح
    آیا واقعاً شیوه‏ای را که در زندگی انتخاب کردیم حق است یا حق نیست؟
انسان دائماً در حال انتخاب‏های مختلف اعم از سرنوشت‏ ساز و مهم تا بدیهی و روزمره است. از زاویة دیگر به این مسائل نگاه کنیم ببینیم اصلاً اساس و بنیان انتخاب‏ها چگونه شکل گرفته؟ آیا انتخاب‏ها بر اساس احساس است یا توهم؟ تعقل است یا تعصب؟ در هرکدام از این شاخه ‏ها دنیایی نهفته است و ما صرفاً به این سؤال کلی بسنده می‏کنیم که «چه انتخابی ارجح است؟»
عرضة انتخاب به مقام ولایت
استاد در ذیل تدریس سورة مبارکة آل عمران می‌فرمایند: انسان هر موضوعی را که می‌خواهد بسنجد و آن را انتخاب کند باید نخست آن را به منگنة «عقل» ببرد و از آنجا به دایرة «ذوق»، «تفکر» و سپس «امتیاز» هدایت کند. پس از سنجش این چهار مرحله در صورتی که جواب مثبت را یافت، آنجاست که عالی انتخاب می‏کند و آن‏هم به این سادگی میسر نمی‌شود؛ اما یک شخصیت حکیم و عارف الهی که منازل و مقامات عرفان را طی کرده و سراسر دوران عمر خویش را در کمال سپری کرده او چه اصولی را برای یک انتخاب اصل می‏داند؟ شخصیت عارف وقتی موضوع مورد نظر خود را از هرجهت ممتاز دانست علاوه بر بهره‌گیری از مراتب بالای عقل بازهم میزان عیار سنجش خود را فراتر برده و آن را به مقام ولایت عرضه می‏ کند.
از بیان استاد علامه داریم که وقتی شیخ انصاری(اعلی ‏ا...‏مقامه) می‌خواهند به سیدحسین کوه‏ کمره‌ای امضای اجتهاد بدهند پس از چندین سال که از تلمذ و شاگردی ایشان می‌گذرد بازهم شیخ انصاری رو به قبله می‌نشینند و می‌فرمایند: «حجت‏بن الحسن الامر الیک»؛ مولا، امام زمان! من این کار را می‌کنم، اما امر را به شما واگذار می‌کنم.
یا حاج ملاهادی سبزواری(اعلی‏ا...مقامه) بعد از اینکه چند سال روز و شب در خدمت حاج ملاعلی نوری، فیلسوف و عالم اسلامی قرن دوازدهم و سیزدهم ه‏ق، طی نمودند وقتی حاج ملاعلی می‌خواهند کارهایی را به ایشان واگذار نمایند پس از همة سنجش‌ها و آزمون‌ها می‌فرمایند: «من سلب مسئولیت از خودم می‌کنم و در این موضوع امام زمان(عج) را ناظر و واسطه قرار می‌دهم.»
دقت کنید میزان سنجش یک انسان معمولی چیست و میزان سنجش و معیار یک انسان حکیم و عارف چگونه است؟
در کجا «آری» بگویید و در کجا «نه»!
حال که سخن در این گفتار به اینجا رسید بهتر است به عبارت صفحة 78 از جلد نهم اسفار ذیل موضوع مقامات و منازل انسان اشاره کنیم: «...و إنّ قواه بعضها أرفع وجوداً و أقلّ قبولاً»؛ کسی که در سیر کمال وارد می‏شود و منازلی را طی می‌کند در مورد قبول یا عدم پذیرش یک موضوع دقت می‏ کند؛ او وقتی می‏خواهد موضوعی را بپذیرد، تمام فکر و اراده و منطقش متوجه منزلت و مقامش می‏ شوند با خود می‏ اندیشد که اگر موضوع موردنظر را رد کند، آیا از جواد بودن، کریم‏ بودن یا رحیم ‏بودنش کاسته می‏ شود؟ درواقع، انسانی که منازل عرفان الهی را طی می‏کند برای هر عمل و رفتار خویش میزان سنجش دارد، برای رد یا پذیرش یک موضوع قوة ممیزه دارد که بر اساس آن میزان افعال و حالات خود را می‏ سنجد و آن میزان سنجش همان منازل عرفانی است که طی نموده و به ‏واسطة آن طی منازل به مقاماتی رسیده. پس حالات و افعالش را بر اساس رفعت وجود و منازل و مقامات خود می‏ سنجد، هرچند در سخت‌ترین شرایط باشد و تمام نیروهای مخالف در برابرش قد علم کنند. همه این‏ موارد را که تحمل و تأمل نمود، آن‌گاه به آن موضوع «آری» می‏ گوید و اینجاست که این «آری»ها دنیا را پر از لمعان می‏ کند. مانند همان جملة نیچه که می‏ گوید: انسان درست آن است که بداند در کجا بگوید «آری» و در کجا بگوید «نه!» انسانی هم که قدر و منزلت عرفانی خویش را بداند می‏ داند که در کجا «آری» بگوید و در کجا «نه»!
استاد می ‏فرمایند: دقت بفرمایید جایی که می‏خواهید «آری» یا «خیر» بگویید باید نخست بزرگواری و شرافت و عظمت نفس خود را وزنه کنید. وقتی که انسان به این مرحله برسد، یک ثانیه در رفتنش دیر و زود نیست، یک ذره در وفایش نقص نیست، یک‏ هزارم لحظه در گفته‌هایش اضطراب نیست و لحظه‏ ای در علمکردش خطا نیست؛ و اینجاست که از در و دیوار آن خانه رحمت و نور و صداقت می‌بارد و مصداق بهشت خلد و مخلد برای انسان حاصل می ‏شود.
منبع: جلد (9) اسفار- رساله مقامات و منازل انسان حاصل تدریس و تحقیقات محقق و فیلسوف متأله استاد موسوی ذیل تدریس جلد نهم اسفار، بخش تحقیقی ذیل سوره مبارکه آل عمران و فلسفه عمومی (ما بعدالطبیعه) پل فولکیه.

نظر کاربران

0
دیدگاه شما