noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

نظر کنفسیوس پیرامون انسان برتر

«بسمه‌تعالی»

نظر کنفسیوس پیرامون انسان برتر


توجه!  اگر در منبعی زندگی و نظرات کنفسیوس را مطالعه کردید، بدانید او در بعضی نظراتش اندکی تاریک است و بعضی از نظراتش نیز برای کسانیکه نتوانند خوب بیابند، گمراه کننده است. ولی این بیان و تحقیق از این جهت است که اگر جایی دربارة وی مطالعه نمودید که عدة بسیاری در شرق خاور و نیز غربی‌ها، طرفدار مکتب کنفسیوس هستند. پس تا حدی او را بشناسید.
در این مقاله، نظر کنفسیوس را پیرامون «انسان برتر» بررسی می کنیم:
شاگردی پرسید: «انسان برتر» چگونه پدید آید؟
در جواب گفت: ابتدا نظم بنیاد خانه است و سپس مراقبت نفس.
او گوید: پایه‌های انسان برتر از خانه‌اش آغاز می‌شود. یعنی هر که از نظر خوی و اخلاق به مقامی رسید، اول اول از شیر مادر و غذای پدرش است!
او اصل را در عالم «نظم» می‌داند و می‌گوید آن کسی که نظم داشته باشد، نفسش قوی می‌شود و به کمال می‌رسد.
و اما نظر اسلام در مورد تربیت و تهذیب طفل این است: «سبع لأمّه و سبع لأبه و سبع للإجتماع»
یعنی هفت سال اول طفل، از آن مادر است، هفت سال دوم از آن پدر است و  هفت سال سوم از آن اجتماع است. (هدف از اجتماع، معلّم و محیط است.)
پس کنفسیوس، برتری انسان برتر را در نظم می‌داند اما قرآن اصل را در غذای حلال و حرام می‌داند؛ زیرا اگر کسی حلال و حرام را بشناسد، منظّم هم هست.
کنفسیوس بر آن بود که پس از نظم در خانه و مراقبت نفس، باید شجاعت داشته باشد. این خیلی مهمّ است که انسان موضوعی را که یقین دارد او را به حقّ می‌رساند، با شجاعت و بی‌واهمه ابراز کند.
او گوید: انسان برتر کسی است که نیک‌خواه باشد؛ یعنی هر چه بخواهد، زیبا بخواهد.
سپس گوید: اوج نگرانی و اضطراب انسان برتر تنها آن است که به حقّ واصل نشود. تنها چیزی که او را زجر می‌دهد این است که نکند به حقّ نرسد.
 (توجه! اکثر اضطراب‌ها انسان را پژمرده می‌سازد ولی اضطراب یافتن حق، انسان را به اوج می برد.)
کنفسیوس گوید: «انسان برتر» از فقر باکی ندارد. (فقیر باشد، غنی باشد، به او خوب یا بد بگویند، آنها برایش مطرح نیست.) فقط هشیار است که آنچه می‌گوید، راست و درست بگوید.
او گوید: انسان برتر «عمل» را بر «سخن» ترجیح می‌دهد.
او گوید: «آنچه انسان برتر جوید، در خود جوید اما آنچه انسان پست جوید در دگران جوید.»
در واقع، انسان برتر اگر تیر را انداخت و به هدف نرسید، نمی‌گوید هدف نامنظّم بود که تیر من نخورد،‌ بلکه می‌گوید من ناتوان بودم، یعنی گناه را به خودش متوجّه کند؛ او والاترین انسان است.
(توجه! مثلاً از کسی می‌پرسند: چرا به زمین افتادی؟ می‌گوید: چون کفش‌دوز کفشم را خوب ندوخته بود، به زمین خوردم! و ... پس انسان پست همیشه عیب را در در دگران جوید. شما اگر از اجتماع آمار بگیرید کسی که در کارش توفیق حاصل نمی‌کند، مخاطب را خطاکار می‌بیند ولی کنفسیوس می‌گوید: انسان برتر آن است که به خودش نگاه کند و علّت را در خود جوید نه در مخاطب.)
«انسان برتر از دریافت نیاز خود به قدرتمندان پریشان می‌شود.» او نه از گمنامی خود پریشان است و نه از ضعف خود، بلکه از منّت دگران پریشان می‌شود.
او گوید: انسان برتر آن است که هرگاه سخن گوید، جان کلام را ادا کند و بس.
ادامه نظرات کنفسیوس در مقالات بعد ارائه خواهد شد.

نظر کاربران

0
دیدگاه شما