noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

شیخ انصاری(تابش هشتم)

«بسمه تعالی»

شیخ انصاری(تابش هشتم)


مقام مکاشفه یکی از شاگردان شیخ انصاری(اعلی ا... مقامه)
یکی از اوتاد (که ظاهراً یکی از شاگردان شیخ انصاری بوده)  گفت : نزد حضرت علی(ع) رفتم، با التماس درخواست نمودم که پرده ای از پرده های غیبی از جلو چشم من برداشته شود و بر من مکاشفه گردد.  پس از اینکه بر او امور مکاشفه شد، به هر کس نگاه می کرد، اصل او را می دید و هر صفتی که دردرون داشت، بر همان صفت او را مشاهده می‌کرد.
(توضیحاً: امر مهم است !"شکل" انسان باشد، ولی "واقعیت" او حیوانی مهیب !!)‌
این شخص از کنار جنازه‌ای که تشییع کننده زیاد داشت، گذشت، نگاه کرد، دید روی جنازه سگی نشسته است، به این و آن مینگرد!!
به نزد شیخ آمد، از استاد مطلب را جویا شد، ایشان فرمودند:
«آنچه در درون او بوده، درّندگی بودهاست. لذا پس از ذهاق روح همان صفت در جسم او تجسّم می‌یابد و یافته است!!».
شاگرد گفت: چه کنم توان یافتن واقعیت را ندارم!
شیخ فرمود:
«به خدمت علی(ع) رو، و ازحضرت بخواه تا پرده جلو چشمت را بگیرد!»
آمد به خدمت حضرت علی(ع)،ناله کرد مولا هر چه دادی، پس گیر نمی خواهم!
آنچه التماس کرد، به نتیجه نرسید. حضرت او را جواب ندادند.
باز بار دگر به نزد شیخ آمد: چه کنم؟!
فرمود: هیچ چاره نیست جز اینکه از حضرت بخواهی پرده جلو چشمانت را بگیرد. آمد گریه ها کرد به خدمت حضرت علی(ع).
در اشراق علی(ع) قرار گرفت و خطاب حضرت را دریافت که:
بدان! آنچه را به کسی بدهیم پس نمیگیریم!!
اگر میخواهی نفی قضیه شود به نزد فرزند ما موسی بن جعفر(ع)برو.
او به کاظمین آمد، به خدمت حضرت موسی بن جعفر(ع) التماس نمود تا آن مکاشفه از او پس گرفته شد.


(توضیح  دانشمند معظم، فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی:
حکمت حق اجازه می دهد اسرار در زیر پرده  و پوشش باشند که اگر صفات انسان مانند اعضای صوری بر ملا شوند، هم  زندگی برای خودش دشوار می شود و هم برای آشنایانش!).

نظر کاربران

0
دیدگاه شما