noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

مقام رضایت (1)

بسمه تعالی
مقام رضایت (1)
به‌راستی انسان تا چه میزان از سیر زندگی خود راضی است؟
آنچه خدمتتان تقدیم می‌کنیم گزیده مطالب تحقیقی از سلسله رسائل تفسیری و فلسفی فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی پیرامون مقام رضایت است. 
نکته‌ای که می‌خواهیم در مورد آن تحقیق کنیم و جان‌های همه ما و شما تشنه آن است مقام رضایت است. مقامی که خدا از انسان و رضایت انسان از خداست. عجیب مقامی ‌است! اینکه انسان شب و روز خود را با غوغای هزار و یک «چرا» طی کند یا دهلیز دل او مأمن آرامش و اطمینان باشد و با شنیدن نام الله عشقش به جولان آید! 
اما پیش از آن می‌خواهیم ببینیم رضایت در زندگی به چه معناست؟ 
ما و شما چطور زندگی کنیم که راضی و آرام باشیم. در برابر همه غوغاهایی که در درون و بیرون از ماست، در برابر تمام ناهنجاری‌های درونمان، میل‌هایی که سرک می‌کشد، خواستن‌های بجا و نابجا و در برابر همه حوادثی که در طول سیر زندگی برایمان رخ می‌دهد چطور زندگی کنیم که آرام و راضی باشیم؟ و مصداق این آیه از قرآن قرار گیریم که: «قالَ اللَّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم» سوره مبارکه مائده آیة 119 
 لغت «رضایت» به معنای کمال اراده نسبت به وجود یک شیء است. یعنی وقتی انسان با تمام وجود بخواهد شیئی به او تعلق داشته باشد به این حالت «رضایت» می‌گویند. رضا لازمة ایمان است و به معنی خشنود شدن و خشنود کردن، قبول آنچه از سوی خدا آمده بدون اعتراض به حکم و تقدیر. وقتی می‌پرسیم انسان چه زمان باید به موضوعی رضایت بدهد؟
مالبرانش می‌گوید: وقتی انسان صحت قولی برایش مسلم شد باید آن را بپذیرد و الا دچار غلق نفس و ملامت عقل خواهد شد. او می‌گوید: انسان خوب تحقیق بکند در مورد مکتبی که می‌خواهد در آن نام‌نویسی کند، رشته تحصیلی که می‌خواهد انتخاب کند یا زندگی جدیدی که می‌خواهد وارد آن شود، اگر صحت آن برایش مسلم شد ولی به آن راضی نشود و رضایت ندهد، دچار ملامت عقلی می‌شود و در آینده عقلش او را سرزنش می‌کند.
گاهی هم انسان به شیء مکروهی راضی می‌شود، به چیزی راضی می‌شود که در دل نسبت به آن کراهت دارد، مانند مصیبتی که بر انسان وارد می‌شود و عزیزی را از دست می‌دهد. او می‌گوید انا لله و انا الیه راجعون و به ناچار راضی می شود اما رضایت با کراهت. 
ما می‌خواهیم از خودمان بپرسیم آیا از زندگی و سیری که برای خودت انتخاب کردی راضی هستی یا با کراهت دوران عمرت را می¬گذرانی؟
حضرت استاد در رساله تناسخ خودشان به سیر زیبایی اشاره کردند و فرمودند: اگر به نوع بشر نگاه بکنیم که آیا از زندگی خودش راضی است یا نه؟ وقتی خودش را با دیگری مقایسه می‌کند راضی و آرام نیست و می‌خواهد وضعیت بهتری داشته باشد. به کارش نگاه می‌کند، به شغلش، به چیزی که در زندگی به آن مشغول شده است، با خودش فکر می‌کند که این اشتغال خوب است؟ اینکه من سیر زندگی‌ام را به این‌صورت تنظیم کرده‌ام خوب است یا نه؟ نگاه می‌کند به نیازهای درونی‌اش... ساعتی در امنیت هست و ساعتی در عذاب، ساعتی خوشحال است و ساعتی بدحال. زندگی در تلاطم و کوران زیبایی‌ها و نازیبایی‌هاست؛ زیبایی‌ها و نازیبایی‌هایی که خودمان آن را ساخته‌ایم. اما این درون‌ پرغوغا چطور آرام می‌شود؟ آیا انسان آفریده شده برای اضطراب‌ها و رنج‌ها یا برای رسیدن به مقام نفس مطمئنه، برای دل پرقرار، برای یک ذکر «یا الله» که با جان بگوید؟ 
نکته‌ای از سلسله مباحث زیبای استاد در ذیل رساله‌های شرح و تدریس جلد نهم اسفار است که می‌فرمایند: اگر از ما بپرسند: «عالم چطور آرام می‌شود؟» زیباترین جمله‌ای که می‌شود در اینجا جواب داد این عبارت است: «اعطاء کل ذی حق حقه»! وقتی هر موجود به حق و سهمی‌ که برای اوست برسد، راضی و آرام می‌شود چرا که روان و تفکر او آرام است! اما وقتی روان ناآرام باشد هرچه به او بدهند حتی بیش از سهمش هم بر سرش بریزند باز هم آرام نمی‌شود. 
این مسلم است که هر شخصی در متن خلقت، با یک شایستگی مخصوصی به دنیا آمده است. شما فاطمه نام، شما زهرا نام که به دنیا آمدی جوانه زدی بروز کردی یک حق داری برای خودت، در این عالم خلقت سهم داری. اگر این حق و سهم خودت را ندانی و نگیری، خودت به خودت ظلم کردی. پس ما رضایت ندهیم که سیر زندگی‌مان به‌صورت یک غریزه خوردن و آشامیدن رد شود. ما حق و سهم والاتر از این‌ها داریم. همین‌که زن به‌صورت زن بروز کرد و مرد به‌صورت مرد، شایستگی‌، ظرفیت و استعدادی در درون دارد که باید از سوی خانواده، اجتماع و مهمتر از همه خود او شناسایی شود. اما آیا انسان می‌تواند خودش به تنهایی توانایی و استعدادهای خود را تشخیص بدهد؟!
استاد می‌فرمایند همین‌طور که هر عضو ما یک سهم دارد، جان و روح ما هم سهمی دارند آن‌‌ها را فراموش نکنیم. استاد می‌فرمایند: فراموش نکنید جان و فؤاد ما نیاز به عشق ولایت دارد. سهم روح و جانمان عشق ولایت علی(ع) و آل علی(ع) است. زندگی بدون این عشق را رضایت ندهیم. اجازه ندهیم سیر عمرمان بگذرد بدون اینکه عرفان به «امام» پیدا کنیم! 
ما می‌بینیم شخصیتهایی از بزرگان تشیع برای خدمت به حضرت فاطمه(س) در طول سیر زندگیشان از مولایشان حضرت حجت(عج) می‌خواهند کاری بکنند که دستانشان خدمت به دین کند و بدون این خدمت از دنیا نروند. شیخ صدوق(اعلی‌الله‌مقامه) کتب «من لایحضره الفقیه»، التوحید، النبوة، مدینة العلم، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال و... را می‌نویسند اما وقتی می‌خواهند به زیارت حضرت رضا(ع) تشریف‌فرما شوند می‌فرمایند باید خدمتی به مادرشان فاطمه(س) بکنم و برگردم. 
ایشان به حریم ولایت می‌روند اما نه اینکه دست خالی برگردند کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» را می‌نویسند و برمی‌گردند. راضی می‌شوند؟ نه. هنوز آرام نمی‌شوند. رضایت نمی‌دهند. می‌گویند: «مولا حجت‌بن‌ الحسن(عج) شما چه زمانی از من راضی هستی؟» حضرت حجت به ایشان فرمان می‌دهند: «اگر می‌خواهی راضی و آرام باشی کتاب کمال الدین و تمام النعمة را بنویس». 
پس ما و شما امامانمان را بشناسیم و تا به آن‌ها معرفت نیافتیم رضایت به این زندگی ندهیم... 
چنانی که علمای تشیع می ‌فرمایند: «وجود امام از مقومات دین است. امام عصمت دارد و مصون از هرگونه گناه و خطاست. چون اگر امام خطا بکند در دین خدا تغییر و تبدیل صورت می‌گیرد. پس امام معصوم است و منتخب خدا. نه عیب جسمانی دارد نه عیب نفسانی. چرا که او گونه و تجلی خداست و نور خدا را باید از چهرة امام دید...
ادامه مطلب در جلسات آینده مطرح خواهد شد...