noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

قضا و قدر

«بسمه تعالی»

معنای لغوی قضا: سرنوشت، رواگردانیدن، فرمان دادن و حکم کردن. قسمت و سرنوشتی که از ازل برای موجودات تعیین شده و راه فراری از آن نیست و آنچه در قضای الهی مقدّر شده خیر محض است. ریشة «قضا» از مقولة عقلی، یعنی از عالم مجردات است و دفعتاً و بلازمان می‌باشد، ولی «قَدَر» مربوط به دنیای عناصر، یعنی صور موجودیه است. 

در ادامه نظرات گروه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است، از آن جمله جبریون که نظرشان این است که «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید از سرنوشتی که خدا تعیین نموده پیروی کنیم و راه گریزی هم نداریم.» عده‌ای که قائل به اختیار هستند، گویند: «ما خود، سرنوشتمان را رقم می‌زنیم.» اما در این میان فلاسفة متألهه با تمسک به عبارت «لاجبر و لاتفویض بل أمر بین الامرین» می‌فرمایند: «انسان با اراده و اختیار خویش در قضای الهی غوطه‌ور است.» و سپس نظر یکی از دانشمندان غربی به نام ژان‌ژاک روسو مطرح می‌شود که ایشان معتقد است: «اصل تیره‌بختی انسان از بدو تولد او شروع می‌شود و در مطلب دیگری چنین گوید که احساس من از تفکرم بالاتر است.» استاد دکتر سیدعلی موسوی در پاسخ به این نظر چنین می‌فرمایند: «نظرات ایشان ضدّ قضا و قدر و حکمت خداست. اگر مهر و عنایت حق شامل حال ما نمی‌شد ما در بطن مادر قرار نمی‌گرفتیم. خداوند در قضای خود به تمام ممکنات آنچه لایق نوعی آن‌هاست به احسن نظام، یعنی زیباترین صورت، عنایت کرده است. در اینجا خود انسان است که با استفاده از عقل و تفکر آن صورت عقلیه و خیر محض را در عالم ناسوت و به صورت قدر الهی و به زیباترین صورت باید تجسم دهد. اینکه انسان تیره‌بخت می‌شود از عدم رعایت پدر و مادر در محیط و نوع غذا و بی‌همتی خود اوست؛ این‌ها نباید به حساب قضا و قدر و سرنوشت گذاشته شود، چرا که نوشته‌های قضا و قدر در همه حال به امضای افکار خود انسان می‌رسد. آنچه از حضرت حق صادر می‌شود خیر مطلق است. قضا و قدر الهی هست اما در جهت مثبت، اما اکثر مردم این خیر را نمی‌بینند و از مثبت‌ها سخن نمی‌گویند و از خالق خود نزد مخلوق گله می‌کنند. خداوند استعداد و توان و نیروی محض برای دست یافتن به این نظام احسن را در اختیار بشر قرار داده و او با سیر و سلوک در برابر استادی والامقام می‌تواند آنچه برای او در نظر گرفته شده، از قضای الهی به قدر الهی منتقل کند و در جهت خیر و کمال بهره‌مند شود، اما اگر چنین نکرد خداوند هم مانع او نمی‌شود، همین نشئت‌گرفته از قضا و قدر الهی است؛ و این را بدانیم که ارادة ما در طول ارادة خداوند است و به صورت خیر یا شر تجسم می‌یابد، به عبارت دیگر حضرت حق تا از بنده‌اش اقرار نگیرد چیزی به او نمی‌دهد. در واقع، این بنده باید لیاقت خود را به حق ارائه دهد تا آنچه شایستة اوست بگیرد، اما آنچه انسان را در این سیر قضا و قدر آرام می‌کند مناجات با حضرت حق است.