اصل فلسفة صوت و کلام برای ابراز نعمت
بسمه تعالی
موضوع سخنرانی: مبحث صوت و کلام انسان (جلسة اول)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (سورة حجرات آیة دوم)
اى کسانى که ایمان آوردهاید صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و همچنانکه بعضى از شما با بعضى دیگر بلند سخن مىگویید با او به صداى بلند سخن مگویید مبادا بىآنکه بدانید اعمالتان تباه شود.
با استعانت از حضرت حق و عنایت حضرت حجت(عج) و کسب اجازه از استاد دکتر سیدعلی موسوی برآنیم بحثی را پیرامون «صوت و کلام» انسان آغاز کنیم و میخواهیم از گذر مبانی قرآن، فلسفه و حکمت به این موضوع بپردازیم. هدف از این آیه این است که ای انسان، بدان کلام و صوتی که از تارهای صوتیات ابراز میشود بسیار مهم و معظم است چراکه از یک طرف کلام هرچند میتواند تأثیر مخرب در زندگی انسان بگذارد از طرفی موجب اوج و موج درونی فرد میشود.
برای درک قضیه به سیر تحول ابوحفض حداد(1) اشاره میکنیم. گویند او آهنگری بود اهل نیشابور و غرق در ماده، روزی عارفی در کنار دکانش میگذشت و این آیه را بلند و با جان و سوز تلاوت مینمود: «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ...» حدید(94)/ 16 یعنی «آیا زمان آن نرسیده که این دلها خشوع پیدا کنند به ذکر حق؟» با تلاوت این آیه ابوحفض بر خود لرزید و گفت: «عمری در خود بودم و خویش را نشناختم، هماکنون باید بشناسم و خضوع و خشوع پیدا کنم» او کارش به جایی رسیده بود که دستش را به جای انبر در کورة حدادی میبرد و آهن را به دست میگرفت. شاگردان میگفتند: «استاد، چرا انبر به دست نمیگیری؟» میگفت: «بزنید آهن را تا ادب گردد من هم ادب گردم!» میزدند، آهن قواره پیدا میکرد ولی او دستش را از آهن تفتیده رها نمیکرد.
این اثر همان صوت دلنشین و زیباست که موجب انقلاب درونی او شد و او را به مرحلة عالی نفسانی رساند.
اول این را بدانید که عضلات حنجره و سر و گردن در تحقق و تولید صدای انسان نقش مهمی دارد؛ یعنی اگر از سینه تا سر، گردن، گلو و حنجره با هم هماهنگ باشند، صدای عالی از حنجره خارج میشود.
اما چگونه میتوانیم این صوت خود را در جهت عالی بهکار ببریم؟ با تربیت صحیح، آنهم زیر نظر یک استاد نحریر و والامقام میتوان از صوت و کلام در مسیر کمال بهره گرفت. آیا استاد با صوتش میتواند آن شاگرد را بیشتر تحتتأثیر خود قرار هد یا با نوشتن و کتابت خود؟ استاد میفرمایند: اثر صوت بیشتر از کتابت است چراکه کتابت زادة انسان است ولی کلام جان انسان است. یک استاد بهوسیلة کلام خود بیشتر میتواند مخاطب را تحتتأثیر قرار دهد تا از گذر کتابتش.
دنیا باید بداند اگر بشر بخواهد به حق برسد، باید دو چیز در عالم ناب باشد: 1. معلم، 2. متعلم. معلمی که از خواب بیدار شود، وضو بگیرد، نماز بخواند هرچه عیبی هست از خود دور کند چنین معلمی دل سنگ را میشکافد، اما معلمی که خدا را قبول ندارد و دین را نمیشناسد، اگر هم درسی بدهد، نمیتواند ذرهای دل شاگرد را به حق نزدیک سازد چهبسا پس از مدتی که بگذرد علمش میمیرد و از آن بهرهای نمیبرد.
اما در اینجا به یک پرسش میرسیم و آن این است که تأثیر صوت معلم در متعلم از کجا نشئت میگیرد؟ باید گفت پیام متکلم بهصورت رشتهای از واحدهای زبانی بوده. این واحدها بهصورت حرکات عضلانی در میآیند و بعد بهصورت موجی تجلی میکند؛ یعنی این علم در سراسر وجود استاد متبلور میشود چون علم تنها از لب استاد نیست علم را باید از راهرفتن استاد، نشستن، گفتار و رفتار استاد بهواقع یافت.
اما چگونه این صوت در مخاطب اثر میگذارد؟ وقتی صوتی بلند میشود اول گوش مخاطب را به لرزه درمیآورد پس از آن به کف پای چپ او رسیده، سپس به قلب آمده و آن را به تپش میآورد و از قلب میرود به مغز، آنگاه مغز فرمان صادر میکند که بشنود. بعد از آنجا به کف پای راست رفته و پس از آن به پشت گودی گردن میرود. سپس وارد مرکزی شده از آنجا عبور میکند؛ سپس بین دو ابرو آمده اینجا دیگر ممیز میشود؛ یعنی میفهمد این گفته درست است یا خیر. این سخنی ارزشمند است یا فاقد ارزش؟ بعد از ممیزی این صوت به پیشانی آمده و در آخر همة اینها به تشکیلات مغزی میرسد و از آنجا فرمان اصلی صادر میشود که کدامیک از این صوتها در مهر و کدامیک در جفاست؟ نکته اینجاست که تمام این مراحل در یکصدم ثانیه انجام میشود و تمام با عنایت خدای متعال است.
در پایان تحقیقی داریم از تدریس حضرت استاد ذیل سورة مبارکة روم که ایشان پیرامون نظرات دانشمندان دربارة صوت و کلام چنین فرمودند: چرا انسان نیاز به نیروی سخن دارد؟ بارکلی(2) در جواب این پرسش گوید: «علت اینکه خداوند به بشر صوت را عنایت کرد برای آن است که آن چیزی را که در فکر و درونش موج میزند بروز دهد.» جان لاک در پاسخ به این سؤال گوید: «این نیاز به نیروی سخن برای آن است که آنچه را که میبینیم بیان کنیم نه آنچه را که میلمان میخواهد.»
دیوید هیوم نیز در این زمینه گوید: «زبان برای آن است که بر دیگران تأثیر بگذارد و موجب انقلاب درونی آنها شود». و اما فیلسوف متأله دکتر سیدعلی موسوی در اینباره که چرا انسان نیاز به نیروی سخن دارد فرمودند: اصل فلسفة صوت و کلام برای ابراز نعمت است؛ یعنی زبان آمد که راز هستی اله را بیان کنیم. به این معنی که اگر شما نعمتی را ببینید، اما آن را با زبان اعلام نکنید، کفران نعمت خداست. پس خداوند زبان را به ما اعطا کرد تا بهوسیلة آن نعمت را ابراز کنیم.
----------------------------------------------------
1 . ابوحفص عمرو بن سلم حداد، محدث و عارفِ طریقت ملامتیه در سدة سوم هجری
2 . جرج بارکلی، George Berkeley (۱۷۵۳–۱۶۸۵م) فیلسوف و کشیش ایرلندی