noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

نحوه برخورد با سوالات و شبهات روز اجتماع (2)

بسمه تعالی
«عمّ یتسائلون عن النّبإ العظیم الذی هم فیه مختلفون»
دربارة چه چیز از یکدیگر می پرسند؟ ای احمد ما!از آن خبر بزرگ که همواره در آن به اختلاف افتاده اند از تو سؤال می پرسند. در این جلسه توجه شما جویندگان علم و کمال را به دو موضوع جلب خواهیم نمود. 1.پیرامون جمله «نبأ عظیم» 2. پرسش «عمّ یتسائلون» چه نوع پرسشی است؟ آیا این پرسش مردم، از جهل و عدم آگاهی آن ها نسبت به حقیقت نبأ عظیم است یا حقیقت را می دانستند ولی می خواستند آن را بپوشانند؟ ابتدا ببینیم هدف از نبأ عظیم چیست؟ در تفاسیر گوناگون معانی مختلفی پیرامون نبأ عظیم شده است: 1.بعضی گویند هدف از نبأ روز قیامت است.یعنی ای احمد!مردم از تو دربارة روز قیامت سؤال می پرسند. 2.بعضی گویند هدف از نبأ زمانی است که هر پیامبری مبعوث می شود و گاهی هدف از نبأ را قرآن دانند. 3.عده ای دیگر معتقدند نبأ، علم به ذات توحید است.درواقع ذات توحید را هیچ کس نمی تواند بفهمد.اما وقتی از حضرت باقر(ع)در مورد نبأ عظیم سؤال نمودند ایشان فرمودند:«نبأ عظیم مولا، سرور و پدر ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)است.» اما مبحث دیگر لغت «اختلاف»است که نکاتی را پیرامون آن بیان می کنیم. معنی لغوی اختلاف:ضدّ اتّفاق، عدم موافقت، با یکدیگر خلاف کردن.اختلاف عقیده یعنی اختلاف نظر. هنگامی که لغت اختلاف را می شنویم مصادیق زیادی در خاطرة ما شکل می گیرد و شاید در نگاه اول به جنبه های منفی آن فکر کنیم مانند اختلاف در خانواده، اختلاف فرهنگ، اختلاف سلیقه ولی باید بدانیم که اختلاف ها همیشه مذموم و ناپسند نیستند.مانند اختلاف نظر در علم را در نظر بگیرید آیا در مبنای علوم پایه همة دانشمندان اتفاق نظر دارند؟ درواقع اختلاف در علم موجب جریان و حیات علم می شود ولی اگر همة دانشمندان علمشان یکسان باشد، جریان علمی اتفاق نمی افتد.مانند اینکه دو مخزن آب را در نظر بگیرید؛ اگر سطح این دو یکسان باشد آیا آب جریان پیدا می کند؟ مسلماً خیر، باید یک اختلاف در اندازه و سطح آن ها باشد تا آب جریان پیدا کند. حضرت استاد پیرامون این موضوع مفصلاً بحث کردند و به این نتیجه رسیدند که باید در هر موضوع علمی نظرات مختلف بیان شود تا پوشیدگی های علم نمایان شود و اگر نظرات یکسان باشد حقیقت علم آشکار نمی شود. اما می خواهیم به اختلاف عقیده در خانواده ها اشاره کنیم که آیا خانواده ای که پدر و مادر با پایه ها و مبانی مذهبی تا حدی آشنا هستند، فرزندان آن ها هم از شیوة پدر و مادر در امر مذهب پیروی کردند یا نه در امر مذهب قوی تر یا ضعیف تر از آن ها عمل کردند؟ اگر بخواهیم عمیق و دقیق تر به موضوع نگاه کنیم طفلی را در نظر بگیرید که در خانواده ای به دنیا می آید که شاید در ابتدا تفاوت بین نور و ظلمت را نمی تواند به درستی تشخیص بدهد ولی همین طفل کم کم بزرگ می شود و متوجه می شود که آتش می سوزاند، آب برای رفع عطش است یا باید در برابر سرما خود را محافظت کند.او کم کم رشد می کند و از نیروی تعقلش بیشتر بهره می گیرد و سؤالات عمیق تری برایش ایجاد می شود مانند اینکه چه کسی ما را به وجود آورده و خدا کیست؟ پدر و مادر به او پاسخ می دهند:خدا خالق همة موجودات مانند جنگل، دریا، کوه، گل و... هست.یا در دوران زندگی اش بیمار می شود و مادرش چون اعتقادات مذهبی دارد به او می گوید آرام باش خدا این درد را داده و خودش هم آن را برطرف می کند.مورد دیگر آن است که به زندگی فقیرانه خویش نگاه می کند که مادر به او گفته، این خواست خداست که در فقر و تهیدستی هستیم. اما این مادر فرضی در نظر نمی گیرد که با این جملات خود، خدایی را برای فرزندش مجسم می کند که ظلمت، فقر و تهیدستی را ایجاد کرده و فرزند با این جملات به فکر فرو می رود که این چه خدایی است که یکی را فقیر و دیگری را غنی خلق کرده است اما هرچه بزرگ تر می شود سؤالات بیشتری برایش مطرح می شود که پاسخی نمی یابد.به نظرات دانشمندان غربی دربارة خلقت و آفرینش برخورد می کند که آسمان، زمین، دریا و...خودبخود به وجود آمدند و این جهان مانند کشتی است که در دریایی بیکران حرکت می کند، می رود تا سرانجام این کشتی متلاشی می شود.یعنی می گویند جهان بدون اینکه نیاز به فرمان آفریدگار داشته باشد خود، خود شد و آغاز و پایانی هم برای آن نیست.این یعنی زیر سؤال رفتن توحید و معاد و این گونه پایه های اعتقادی او اندک اندک متزلزل می شود.پس نتیجه می گیریم فرزندانی که اعتقاداتشان در امر مذهب حتی قوی تر از پدر و مادر است اندک اندک در بسیاری از موارد نظراتشان مخالف با پدر و مادر می شود و هرچه جلوتر می روند این اختلاف ها ابعاد گسترده تری به خود می گیرند. حال اگر اعتقاد انسان ضعیف بود وقتی در برابر شبهه ای قرار می گیرد به کجای درون او ضربه می زند؟ استاد می فرمایند:«این را بدانید قدرتی که بخواهد به موجودی ضربه وارد کند به عضو ضعیف تر اثر می گذارد.»مانند درخت که امروز شاداب است ولی فردا حرارت شدید بر او اثر می گذارد.البته حرارت ابتدا بر کل درخت مؤثر می شود ولی همیشه اثر اصلی بر عضو ضعیف تر یعنی برگ درخت بروز می کند و چهره خود را می بازد.لذا گفته اند انسان باید ستون های فکر و عقیدتی او آن قدر محکم و قوی باشد که در برابر ضربه ها و وسوسه ها متزلزل نشود. پس ریشه بسیاری از اختلاف عقیده و راه و روش فرزندان با پدر و مادرها به محکم نبودن مبانی اعتقادی برمی گردد که در انسان از کودکی شکل می گیرد و محکم می شود و همین موجب می شود در بزنگاه ها و لحظات سخت و حساس سیر زندگی، آرامش زندگی شان به هم می خورد و با ضربه و وسوسة وسوسه گرها دل هایشان به لرزه می آید و عقیده و ایمانشان سست شده و نتیجه ای جز تفرقه و جدایی بین نسل ها حاصل نمی شود.اینجاست که باید گفت اجتماع عالی از پدر و مادرهای عالی برخاسته است.باید کنگره های بزرگ در عالم تشکیل شوند و در این موضوع سخن بگویند که چه شرایطی باید برای ازدواج دختر و پسرها آماده شود و از چه زمانی باید به تهذیب کودکان پرداخت؟ ازجمله بزرگانی که درد دین و قرآن و مذهب داشت شیخ مفید(اعلی الله مقامه)بود که توجه کرد و دید چرا جوان های شیعه آنچنان که باید نمی درخشند؟ ایشان ابتدا مشکل را شناسایی کردند و متوجه شدند علمای مذاهب دیگر در استدلال ها قوی هستند و در مجامع خودشان شبهاتی را مطرح می کنند و با بیان آن شبهات به مذهب امامیه ضربه می زنند و علمای امامیه را ضعیف جلوه می دهند. مرحله بعد اقدام به حل مشکل می نمایند که این نشان می دهد انسان نباید نسبت به مشکلات و گره های محیط اطراف خود بی تفاوت باشد بلکه باید فکر کند و راهی برای باز شدن گره پیدا کند. شیخ مفید معتقد بودند که اگر می خواهید پایه درستی برای یک شاگرد بگذارید باید از دوران کودکی او شروع کنید.لذا شیخ مفید یک اقدام فو ق العاده انجام داد و آن آموزش و تعلیم و تربیت شاگردان از دوران کودکی بود و به همین دلیل یک مدارس عالی دینی برای کودکان پایه گذاری کرد تا در این دوران استعدادهای شگرفی را شناسایی کند و حتی برای آن ها مقرری در نظر می گرفت و از این طریق توانست شاگردان بسیاری را تربیت کند.