noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

هجرت

«بسمه تعالی»

خلاصه سخنرانی پیرامون موضوع «هجرت»

 

 «وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»
(آیة 58 سورةمبارکه حج)

آنهایی که به راه هجررفته اند سپس جان ، هستی ، تعین و بودن خودرادرراه جهاد، کوشش ، خواسته و هدفشان باختند این ها هرچه داشتند چه بدهند و چه ازآن ها رفته شود روزی شان حسن است وهرچه سهم شان شود همان سهم آن هاست ، نه سهمی که بی فایده است ، سهمی که هستی آن ها را به شوروغوغاوا می دارد.

 

برآنیم با توجه به آیه مطالبی پیرامون موضوع «هجرت» از سری تحقیقات محقق و فیلسوف متأله استاد سیدعلی موسوی برای شما عزیزان تقدیم کنیم.

معنی لغوی هجرت: جدایی ، دوری ازدوستان ، ضدوصال ، رحلت ، ارتحال ، کوچ کردن ، ترک وطن یارگفتن. لغت هجرت به دوصورت نوشته می شود:

حضرت ملاصدرا(اعلی الله مقامه)معتقدند هجرت به معنی دوری از غرور و عیوب درون ورفتن به سوی ارتباط و اتصال با ارواح اولیاءالله است. چنان که در احوالات آیت الله میرزا جواد آقای ملکی (اعلی الله مقامه)نیزآمده است که ایشان مانند اکثراولیاء الله کنارمضجع عارف یاعالمی می رفتند و با برقراری ارتباط با ارواح مقدس آن ها مشکلاتی را که در سیر علمی و عرفانی برای شان حاصل می شده حل می کردند.
1. با (ت) به معنی انتقال ازمکانی به مکان دیگر 2. هجرة با (ة)منقوط به معنی جدا شدن ازعیوب وتاریکی های درون ورفتن به سوی روشنایی ها. هجرت حضرت محمد(ص)از مکه به مدینة الرسول که درسال622 میلادی انجام شده مبدأتاریخ ومأمن هجرت قرارگرفت. و اما نظر فلاسفه و عرفا پیرامون لغت هجرة ورفتن به سوی روشنایی چیست؟
همچنین حضرت میرداماد(اعلی الله مقامه)می فرماید: «من هجرت را درعشق به نفس قدسی الهی می دانم زیرا موجب می شود انسان به سوی کارهای خیروزی هدایت شود.»اماخواجه محمد بن فخرالدین بن حسن طوسی معروف به خواجه نصیرالدین طوسی(صاحب چهارده بند ائمه معصومین(ع))هجرت را رفتن به سوی ولایت علی(ع)و دیگر ائمه معصومین علیهم السلام می داند. ایشان تنها از معدود دانشمندانی است که در ولایت خیلی قوی بوده و صرفاً کتابی را پیرامون ولایت حضرت علی(ع)نوشته و معتقد است کسی که در اشراق چهارده معصوم باشد از خود هجرت کرده است.
همچنین اسکندر فیلسوفی بود که از تاریکی درون خود هجرت کرد و با این که به مقام پادشاهی رسید درمکتب استاد ماند ولی درمقابل او فیلسوف ایتالیایی به نام ماکیاولی (مMachiavelli) (۱۵۲۷- ۱۴۶۹) بود که همه چیز را درخودیت انسان می دانست وقبول نداشت فرضاً کسی او را از گفتن دروغ نهی کند زیرا معتقد بودآن چه خودمی فهمد و می داند درست است. و اما منظورازهجرتی که خداونددرآیه 58 سوره حج می فرماید: «والذین هاجروا فی سبیل الله...»آن است که
اما در پایان برای شما خوانندگان عزیز از سیر خواجه نصیرالدین طوسی مطالبی بیان کنیم.شخصیتی که توانست باهجرت درون و با بهره گیری از عنایت و اشراق امامان معصوم علیهم السلام در جهت ترویج و رونق مذهب تشیع گام بردارد؛ در زیر به نمونه ای از آن اشاره می کنیم:
گاهی اوقات انسان برای دورشدن ازعیوب ، تاریکی ها و غوغاهای زندگی خود و رسیدن به کمال ، آرامش و معنویت ها باید هجرت کند وازمکانی به مکان دیگر برود. دراین زمینه حضرت علی(ع) می فرماید: «درست است سفررنج دارد ولی رنجش را به جان بپذیر که به توگنج می دهد.» امام حسین(ع)نیز در اهمیت هجرت برای فراگیری کمال می فرماید: «اگرکسی نبود به شما حلال و حرام را بیاموزد برای فرا گیری آن هجرت کنید وآن هارا به دیگران آموزش بدهید.» پس ای انسان ! هر جا دیدی می توانی دینت را به واقع بشناسی و آن را محکم کنی به آنجا هجرت کن زیرا سعادت تو در به دست آوردن کالای زندگی نیست بلکه درآن است که خود ت را به واقع بشناسی و به خدا ، قرآن ومبنای آن و امامان معصوم نزدیک شوی.
خواجه نصیر بسیار ناراحت شد، نفس عمیقی کشید و گفت: «یا علی، یا فاطمه جان، من برای شما این کتاب را نوشته بودم.» سپس دوباره پیاده به سوی خراسان بازگشت. شب شد در گوشه ای خوابش برد و دید چهارده معصوم علیهم السلام جمع هستند یعنی جمال محمد(ص)در سمت راست، حضرت فاطمه(س)در سمت چپ و حضرت علی(ع)در طرف دیگر تا مولانا حجة بن الحسن(عج)همگی ائمة معصومین جمع هستند . در این حال حضرت فاطمه(س)اشاره فرمودند: «ای شیخ، بخوان!» خواجه نصیرگفت: «چه بخوانم؟»
آن گاه که خواجه نصیرالدین طوسی به بغداد رفت کوشید تا ولایت حضرت علی(ع)را در آنجا گسترده سازد زیرا اکثر آدم های آنجا سنی مذهب بودند. لذا کتابی را در عظمت حضرت علی(ع)نوشت وبا پای پیاده از خراسان به بغداد رفت . سپس به نزد خلیفه آمد و گفت: «من این کتاب را در عظمت حضرت علی(ع)نوشتم و می خواهم آن را چاپ کنم.» خلیفه که با ابن حاجب ، نحوی و فقیه مالکی ، در میان شط مشغول تفرج بود کتاب را به او داد تا نظر خود را اعلام کند. ابن حاجب نیز اندکی کتاب را خواند و چون ناصبی بود در حالی که کنار شط نشسته بود آن را درون شط انداخت و گفت «خواجه نصیر دیگر از این ها ننویس!» (ای مخاطب! کمی اندیشه کن که در این حال خواجه نصیر چگونه باید پاسخ دهد و ماو شما در برابر حقوق ضایع شدة خود چگونه رفتار می کنیم؟) فرمود: «بگو اللهم صل وسلّم و زد و بارک علی الانبی الامّی العربیّ...» پس آن بزرگوار آن دعا و کیفیّت ختم آن را تعلیم خواجه فرمود.(انگار تعلیم توسط امام زمان بود در یک سایتی نوشته بود و یک سایت دیگه توسط پیغمبر صورت گرفت)

پس خواجه نصیر توانست از ارتباط خالصانه خویش با امامان معصوم و هجرت از عیوب درون مصداق حقیقی این جمله از زیارت عاشورای حسینی قراربگیردکه«اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد »؛خداوندا! زندگی و مرگ ما را در مسیر حضرت محمد(ص)و خاندانش قرار ده.

 منابع: ازدروس فلسفی،تفسیری،فقهی و تحقیقی استاد موسوی شامل سوره مبارک حج ، جسم ، عقل ، اعیان الشیعه ، جلد ۶ اسفار ( واجب الوجود) ، معاد و مقامات و منازل