noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

انتظار

بسمه تعالی

ما و شما شاید با واژه انتظار بارها برخورد کردیم. بعنوان مثال یک فردی دعا می کند منتظر به اجابت رسیدن دعایش هست یک طلبه علم یا یک سالک که سیر و سلوک خود را بسوی حق آغاز می کند هر منزلی را که طی می کند منتظر حصول به نتیجه و رسیدن به مراحل عرفان حق است و... بعبارت دیگر هر فردی به نوعی در زندگی خودش این موضوع را تجربه کرده است. 
لغت انتظار به چه معنا هست؟ بیان می شود انتظار یعنی صبر کردن , چشم براه بودن و نوعی امید به آینده داشتن  است. 
واژه انتظار یک معنای عمومی دارد که امید داشتن به لطف و رحمت خداوند است. و یک معنای خاص هم دارد که همان انتظار برای ظهور و فرج حضرت حجت است. درحقیقت جهان در انتظار ظهور آخرین حجت حق هست  و این انتظار زیباترین و کامل ترین جلوه بندگی هر انسانی به شمار می رود. به طوری که از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل است که می فرمایند که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : « افضل العبادة انتظار الفرج ؛ افضل ترین (برترین) عبادت ها انتظار فرج می باشد » 
ببینیم نگاه فلسفه به موضوع انتظار چیست؟
حضرت ملاصدرا اعلی ا... مقامه درص 230 جلد اول اسفار می فرمایند فی ان الممکن قد یکون له امکانان برای هر ممکن دو امکان وجود دارد . محقق و فیلسوف متاله حضرت استاد موسوی در مبحث واجب و امکان این عبارت را به تحقیق می روند و می فرمایند: 
هدف از ممکن های عالم یعنی آنچه در جهان هستند و قابل رویت اند و مخلوق خدایند اینها را ممکن می نامند. برای هر ممکن دو امکان وجود دارد. امکان اول آنچیزهایی است که با چشم دیده می شود و قابل لمس برای انسان هست و امکان دوم اثر ، فایده و بهره ان هست. تا امکان اول شرایط و زمینه لازم را فراهم نکرده باشد، انتظار برای رسیدن به امکان دوم انتظار درست و بجایی نیست. مثلا یک انسان در مسیر علم قرار می گیرد. امکان اول قرار گرفتن در مسیر علم است و امکان ثانی رسیدن فرد به کمال است. برای رسیدن به کمال شرایطی لازم هست. او باید سالها دربرابر یک استاد حکیم زانو بزند زحمت بکشد و تلاش کند تا روز به روز جلوه نویی از کمال را در درون خودش ببیند اما اگر سالها در مسیر علم باشد ولی سیر کمالیه ای نداشته باشد و دائما در خمود و در سکون باشد هر چند اشراق عالی هم بر او بتابد ولی او انتظار بهره گیری از نور را نباید داشته باشد. که اگر انتظار داشت مطمئنا انتظار به جایی نخواهد بود. 
این موضوع درانتظار ظهور امام زمان هم صدق می کند. یعنی اول باید مقدمات رو فراهم کرد آن آمادگی را درخود ایجاد کرد بعد منتظر ظهور حضرت بود.
پس این عبارت ملاصدرا پاسخ به تمام کسانی است که می گویند انتظار یعنی سکون انتظار یعنی دست روی دست گذاشتن و کاری انجام ندادن یا آنهایی که می گویند در دوران غیبت کبرای حضرت تکلیفی به عهده ما نیست . ما فقط و فقط دعا می کنیم حضرت بیایند تا همه امور را خود حضرتشان سامان بدهند. باید به آنها گفته شود انتظار یعنی آغاز حرکت انتظار یعنی اول شرایط و آمادگی را در خود ایجاد کردن بعد منتظر ظهور مصلح بودن. و اینکه در روایات و احادیث تاکید شده افضل عبادت ها انتظار برای فرج است منظور انتظار سازنده و تحریک کننده است نه انتظاری که فقط به لفظ طی باشد و نهایتا فرد را به حالت رکود و رخوت و سستی بدل کند.
تجسم این موضوع را در واقعه کربلا و کوفیان می توانیم ببینیم. همان هایی که بارها و بارها به امام حسین نامه نوشتند و از ایشان دعوت کردند که به کوفه بیایند و زمام امورشان را به دست بگیرد چنانیکه در بعضی منابع آمده است که 12 هزار نامه برای امام فرستاده شد. و نامه هایی با این مضمون نوشتند : به حسین بن علی از سوی شیعیان و مومنان و مسلمانان همانا ما پیشوایی نداریم و مردم منتظر ورود شما هستند. بشتاب و بسوی ما بیا تا شاید خداوند ما را به واسطه تو هدایت کند. دو شخصیت رو نام می بریم به نام های حبیب بن مظاهر و قیس بن اشعث هر دو از اهل کوفه بودند و منتظر دیدار امام زمانشان بودند اما یکی در جبهه اسلام قرار گرفت و در رکاب امامش به شهادت رسید و دیگری به جبهه کفر پناهنده شد و به روی امامش شمشیر کشید. می خواهیم ببینیم چرا انتظار یکی را به میدان حق رساند و دیگری را به میدان باطل سوق داد؟
حضرت استاد این سوال را در تفسیر سوره مبارکه انعام ص733 و همچنین رساله واجب الوجود ص1531اینگونه پاسخ می دهند. استاد می فرمایند کسی که ملبس به لباس معرفت نشود در دوراهی ها و بزنگاه ها به تردید میافتد.  لایصح الایمان الا بالمعرفه ایمان بدون معرفت معنی ندارد. چرا؟ چون ایمان دارد ولی مغز ایمان را نیافته است.
معرفت یعنی شناخت. ببینیم این معرفت و شناخت از چه گذری حاصل می شه؟ 
هود75ص58: حضرت استاد شناخت را از سه گذر بررسی کردند: 1-از طریق حس 2-از طریق استدلال 2-از طریق کشف و شهود.
شناخت از طریق حس: شناختی است که از طریق حواس ظاهری نسبت به اشیا خارجی و آنچه در محیط اطراف هست برای انسان حاصل می شود. مثلا انسان کوه را میبیند متوجه می شود که بلند است  درخت را می بیند مییابد سبز است. این قسم از شناخت از مقوله اندازه است و از طریق احساس حاصل میشود. این شناخت خوب است ولی شناخت کاملی به انسان نمی دهد چراکه مربوط به اموری است که از طریق حواس ظاهر درک می شوند نه فوق بر حس لذا نمی توان حقیقت و کنه موضوع را فهمید. چنانی که مردم دوران  حضرت موسی، با چشمانشون می دیدند که عصا تبدیل به اژدها شد اما معرفت به مقام نبی شون پیدا نکردند و بسیاری از آنها موسی را به نبوت قبول نکردند یا مردم دوران عیسی زنده شدن مردگان را توسط پیامبرشون می دیدند اما باز نمی پذیرفتند. پس می بینیم تحریک چشم و زبان و گوش دردی را دوا نمی کند و شناختی که از این گذر حاصل انسان میشود شناخت کاملی نیست.
قسم دیگر شناخت، شناخت از طریق عقل هست. کلمه عقل دربرابر حس قرار می گیرد یعنی شناختی که از گذر مدرکات عقلی حاصل می شود نه بوسیله حواس. یعنی از گذر برهان و استدلال و از اثر به موثر رسیدن. مثلا انسان درجایی رطوبت می بینید می فهمد که آنجا آب بوده است. شناخت هایی که از این گذر حاصل انسان میشود از شناخت حسی بالاتر هستند اما تا حد و مرز دیواره عقلانیت جلو می رود و ماورای آن را نمی توانند بفهمند.  چنانیکه در واقعه کربلا بسیاری از کسانی که شناخت و معرفتشان از امام حسین از این گذر بود یعنی عمل امام را با استدلال خودشون و از طریق عقل می سنجیدند وقتی دیدند امام حاضر به بیعت با حکام وقت نشدند و شبانه به همراه خانواده و تعدادی از یارانشون از مدینه خارج شدند امام را از این کار نهی کردند با این استدلال که امام با این عمل خود و یارانش را به کشتن می دهد و بهتر است طریقی دیگر در پیش گرفته بشه، امام را همراهی نکردند. درحقیقت اینها عمل امام را با عقل و تفکر خود می سنجیدند. درحالیکه باید می دانستند امام از سوی حق برگزیده شده و عمل و فرمان امام عین فرمان خداست. باید می دانستند مقام معصوم ما ینطق عن الهوی کلامی از روی هوی و میل خود بیان نمی کند. آنچه می فرماید از بیان خداست و فرمان خداست و اراده خداست. پس می بینیم در بسیاری از بزنگاه ها عقل هم زانو می زند پس باید با ابزاری فراتر از عقل و حس معرفت حاصل کرد. 
سومین نوع  معرفت، از طریق کشف و شهود است. این قسم از شناخت ورای شناخت حسی و عقلی است. هنگامی که انسان پس از  طی مراحل سیر و سلوک یک طهارت درونی پیدا کند یعنی طهارت از میل ها و وسوسه ها طهارت از تعلقات و لذات و طهارت از شهوات آنگاه است که قلب انسان شفاف و صیقلی می شود و قوه معرفتش متصل به منبع ولایت و نبوت و عصمت می شود. ملاصدرا در جلد اول اسفارشان و حضرت استاد در مبحث امور ذهنی اینگونه بیان می فرمایند که اما العارف بمعنی الحقائق یعنی این انسان که این مقدمات را طی کرد به مرحله ای می رسد که می تواند به حقایق عالم راه پیدا کند. یعنی او دیگر فقط ظاهر را نمی بیند بلکه واقع امر را مشاهده می کند. و هرگاه که به اصلی اینگونه معرفت حاصل بکند اگر زمین و آسمان دربرابر او قرار بگیرند محال است که از عقیده خود دست بردارد.
بحث ما در انتظار بود دو شخصیت را مثال زدیم که هر دو در انتظار دیدار امام زمانشون بودند و برای این دیدار لحظه شماری می کردند اما یکی در رکاب امامش قرار گرفت و در لحظه شهادت سر را به بالین امام گذاشت اما دیگری در سپاه دشمن قرار گرفت.بیان شد کسی که ملبس به لباس معرفت و شناخت شود در دوراهی ها و بزنگاه ها به تردید نمی افتد. یعنی کسی که شناختش از امام نه از گذر چشم و حواس ظاهر باشد و نه از گذر عقل و تفکرش بلکه امام را از گذر کشف و شهود بشناسد به خطا نمی رود و هیچگاه دچار شک و تردید نمی شه. پس انتظار یعنی عرفان واقعی داشتن به یار.
این مربوط به سال 61 هجری بود ولی مایی که در دوران غیبت کبری حضرت حجت هستیم و منتظر ظهور ایشان چه باید بکنیم که در رکاب امام باشیم نه خدای نکرده در مقابل امام؟ در ابتدای بحث بیان شد اول باید انسان مقدمات رو فراهم کند یعنی زمینه را برای ظهور آماده بکند بعد بگوید من در انتظار ظهور حضرت هستم.
زمینه ظهور از چه طریق آماده می شود؟ استاد می فرمایند آنگاه که جشم ها تیز فهم گوش ها خوش فهم زبان ها پربیان و دلها پر از کمال گردد امام زمان حاضر خواهند شد.
آری منتظران واقعی حضرت علمای بزرگ تشیع چون محمد بن یعقوب کلینی، شیخ مفید ، شیخ طوسی، میرداماد، ملاصدرا وشیخ مرتضی انصاری اعلی ا.. مقامهم بودند و هستند و خواهند بود آن بزرگانی که در مسیر علم و اخلاق و تهذیب قدم برداشتند و در این مسیر از یک شهر به شهر دیگر حتی از یک کشور به کشور دیگر می رفتند در برابر اساتید و علمای زمانشان یک سال دو سال سه سال تلمذ می کردند تا حقیقتی از حقایق دینشون را بیابند آنگاه که آن علمی که  در سینه آن استاد بود را فرا می گرفتند و برمی گشتند و آن حقیقت را به دیگران هم عرضه می کردند تا قلبها مملو از علم و کمال و معرفت بشه. و این انتظار به فرموده رسول اکرم افضل ترین (برترین) عبادت ها خواهد بود.