تاثیر پذیری در روابط
بسمه تعالی
موضوع: تأثیرپذیری در روابط
«و یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً (27) یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً (28) سوره مبارکة فرقان آیه 27 و28.
ترجمه ظاهری آیه: و به خاطر بیاور روزی را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان میگزد و میگوید: ای کاش راه پیغمبر را انتخاب میکردم. 28- ای وای بر من! کاش فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت.
«یعض» از ماده «عَض» به معنی گاز گرفتن با دندان است و معمولاً این تعبیر در مورد کسانی که از شدت حسرت و تاسف ناراحتند به کار میرود، چنان که در فارسی نیز بیان میشود فلان کس «انگشت حسرت به دندان میگزد» ولی در عربی به جای انگشت، دست گفته میشود و در این آیه به لغت یدیه یعنی هر دو دست اشاره شده که شدت تأسف و حسرت را به طرز گویاتری بیان میکند. «خلیل» در این آیه به معنی دوست صمیمی گفته میشود که انسان او را مشاور خود قرار میدهد.
در آیه اشاره به ارتباطی شده که منجر میشود انسان از مسیر حق فاصله بگیره و راه باطل رو پیش بگیرد و عظمت این مبحث اینجاست که نقش ارتباط و تأثیرپذیری از دیگران انسان را میتواند تا کجا برساند! بحث ما در ارتباط و مجالست و همنشینی افراد با یکدیگر است.
همانطور که همه میدانیم هر ارتباطی یک تأثیرپذیری و یک تأثیرگذاری رو در پی دارد! انشاءالله میخواهیم در این مقاله روی تأثیرپذیری صحبت کنیم و ببینیم انسان از معنویت و اندیشه محیط اجتماعی که در آن هست تا چه حد تأثیر میپذیرد؟
میخواهیم بدانیم علت ارتباط چیست؟ آیا ارتباطهایی که در سیر زندگیمان داریم کدامیک ما را به سمت حق و معنویت سوق میدهد؟ بحث روابط و تأثیرپذیری از موضوعات بسیار مهم است که تمام جوامع رو به خودش مشغول کرده. انسان بینهایت تأثیر پذیر است. زیرا از ویژگیهای طبیعت بشر تأثیرپذیری از اندیشهها، افکار، حالات و شیوههای دیگران است، این هست که میگویند چنانی که هوا را استنشاق میکنیم متأثر از حالات و گفتگوها و شیوههای دیگران میشویم.
این را در ابتدا بیان کنیم که اصلاً علم روز و تئوریای به نام تئوری کوآنتوم میگوید: تمام چیزها به واسطة قدرت لایزال ابدی به یکدیگر مربوط میشوند. هر ذره متاثر از اثرات تمام ذرات عالم است.
پس با این مقدمه انسان هم که جزئی از نظام طبیعت است باید ابتدا خودش و درجه تأثیرپذیری خودش را بشناسد و بفهمد که تا پیش از پر شدن با علم و کمال تا چه حد تأثیرپذیر روابط است و متاثر از این و آن میشود. بعد با این دیدگاه به برقراری روابط اقدام کند.
اصلاً یک سوال مهم در همین آغاز پیش میآید که چرا باید انسانها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؟ عدهای بیانشان این هست که برقراری انسان به ایجاد روابط از روی نیاز است. نیاز به احترام دیگران، نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن، اما ببینیم شخصی به نام رونسیون چگونه به تبیین ارتباط میپردازد. حضرت استاد در رساله واجب الوجود بارقه 23، ص2179 میفرمایند او میگوید: انسان به حکم انسان بودن بالطبع اجتماعی است. میگوید: انسان جاذبهای در درون دارد که او را به سوی اجتماع سوق میدهد و برای برهان اینکه بشر از جاذبه درونش اجتماعی شده مقیاسش را حشرات گرفته و گفته چنانی که جاذبههای نور حشرات را به خود نزدیک میکنند انسان هم که اجتماعی هست از نیروی جاذبه درونش هست که اینگونه اجتماعی بهبار آمده است. پس او جبر را عامل ارتباطهای اجتماعی نمیداند جاذبه درون انسان را اصل میداند.
اما این ارتباط باید به چه نحوی باشد و خصوصیت ارتباط درست چیست؟ آیا انسان روابطی که در اجتماع برقرار میکند با اطرافیان ربطهای اصیل است ربطی هست که او را به واقعیتها و حقائق نزدیک میکند؟
در اینجا مثال بزنیم به شخصیتی به نام زهیربن قین ایشون از شخصیّتهاى شیعى کوفه بود، و رئیس قومش به شمار مىآمد، در سال 60 هجری با کاروانى به مکّه برای انجام مراسم حج رفته بود، و همراه کاروان به سوی کوفه بازمىگشت. میخواهیم بگوییم زهیر بن قین که سرگرم تجارت بود چطور میشود یک ملاقات با امام حسین او را دگرگون میکند در آن ملاقات حضرت به او چه می گویند و او چه میشنود و میبیند؟ چگونه تجلی نور امام را دریافت می کند و گوهر درونش شکوفا میشود. یکی از شهدای کربلا میشود و لیاقت پیدا میکند که پا و دستش در خدمت امام رکاب بزند.
در کتاب لهوف اینطور از قول او نقل کرده ما با زهیر بن قین از سفر مکّه بازمىگشتیم که با حسین علیه السّلام هم مسیر و همراه شدیم. هر زمان امام اراده نزول مىفرمود: ما کنار مىگرفتیم، روزی امام در ناحیهای فرود آمد که ما نیز ناچار با امام در همان مکان فرود آمدیم. در حال خوردن غذا بودیم که فرستاده حسین علیه السّلام آمد و بر ما سلام کرد.
بعد به زهیر بن قین گفت: امام تو را فرا خوانده، هر یک از ما غذای در دست را فرو افکندیم و کاملا بىحرکت ماندیم. همسر زهیر به وی گفت: سبحان اللَّه، عجبا، آیا فرزند رسولاللَّه تو را فرا خوانده و تو اجابت نمىنمایى، چه مىشد مىرفتى و سخن امام را گوش فرا مىدادی. زهیر نزد امام مشرّف گردیده، ! اما ببییند چه اتفاقی میافتد...
استاد میفرمایند این ارزش دارد چون به معظم ولایت نزدیک شد با لرزش آن معظم هر چه عیبی داشت فروریخت. اما عکسش اگر کسی به معظم ولایت برود رفتارش ضد آن ولایت باشد این بدبختترین افراد است. یعنی در جایی که باید بلرزد همه عیبهایش را بریزد و در آنجا برود عیبش را تثبیت کند .این خطرناک است. در این ملاقات و این ربط ملکوتی با امام چه انقلابی در زهیر ایجاد میشود که وقتی برمیگردد بهقدری شادان هست از این ملاقات که تمام دارایی و اموالش را به همسرش میسپرد و خودش آماده به سوی امامش. ما در اینجا مثال به ارتباط یک انسان با مقام ولایتاللهی معصوم زدیم اما به همون اندازه که یک ارتباط قدیس مقدس هست ارتباط منفی هم اثرات مخربی دارد.
حضرت استاد در مبحث معاد تاریخ تدریس 3/1/85 در توضیح اینکه نفسی که به حق نیست چه تأثیری بر انسان میگذارد یک مثال میزنند و میفرمایند: هر سمی به یک ثانیه اثرگذار است. سم خدای نخواسته به خون و اندام انسان وارد گردد در یک ثانیه شروع به اثر گذاری میکند در 45 ثانیه کارش را تمام میکند اما اگر بخواهند اثر سم را بردارند 40 سال طول میکشد یعنی سمی که در یک ثانیه بدن را منقلب میکند برای برداشتن آن 45تا70 سال وقت لازم دارد. این است که اگر به بنده خدایی آمپول اشتباهی تزریق کنند تا آخر عمرش آن عارضه از او خارج نمیگردد.
اگر ما این مبحث را سریان بدهیم در اجتماع و روابطی که بین افراد حاصل میشود میبینیم در مباحث فقهی و روایی مطرح شده مثلاً در کتاب مکاسب شیخ انصاری از بیان حضرت صادق ع است که خبر را به مولا علیبن ابیطالبع متصل مینماید. که ایامی که به خدمت رسول الله بودند حضرت فرمودند یا علی با هر کسی که میخواهی سخن بگویی آنچه بر تو لازم است به خصلت او نگاه کن ببین که خوی او طبع او درستی و نادرستی او راستگویی و دروغگویی او چگونه است؟ اول به سیرهاش نگاه کن. اگر سیرة او سیرة انسانی است تناظرش کن یعنی به او عالی نگاه کن، عالی محبت کن، عالی به خود نزدیکش کن زیرا این سیرت پاک اثر در درون تو ناظر می گذارد. و تو را به پاکیزگی دعوت میکند و تو را از عیبها دور میسازد. اما اگر سیرت او پاک و ناب نبود همان نگاه چند دقیقهای تو خیلی خیرها را از تو بیننده میبرد و هر چه قدرت فکری و علمی و انسانی داری از تو جدا میکند.
منبع: ص176 مقدمات فلسفه؛ اما یک سوال دیگر: جرقة ارتباط از کجا ناشی میشود؟
ارتباطات از روح بروز میکند. یعنی اینکه دو انسان وقتی میخواهند با هم آشنا شوند باید روح و دلشان با هم آشنا شود. به عبارت دیگر جلوههای ارتباطی آنها از همانندی روح اینها بروز میکند. این همانندی روح نامش سنخیت است.
منبع: رساله نفس بارقه5، ص501: استاد در یک مثال ساده میفرمایند: اگر دو نفر هم سنخ هم باشند و قرار باشد شبی را در زیر یک سقف بمانند آن شب بدترین شب زندگیشان هست پس سنخیتها در ایجاد ارتباط اصلند.
منبع: رساله نفس، بارقه13،ص1363- در اینجا مثال می زنیم به ارتباط میرشمس الدین خسروشاهى یکى از فلاسفه بزرگ هم عصر خواجه نصیرالدین طوسى که با ایشان مکاتبات داشتهاند. استاد میفرمایند: ارتباط این دو بزرگوار حتی در هنگام نوشتن نامه به یکدیگر بهگونهای قوی بوده که مثلاً خواجه نصیر الدین طوسی وقتی برای میرشمسالدین خسروشاهی نامه مینویسد و پاسخ بعضی از مسائل مشکل رو میپرسد. استاد میفرمایند در رسالهای دیدم که 19 بار اسم او را میبرد 19 بار از زمین بلند میشود. این در حالی هست که کسی آنجا نیست که ببیند. این ربطی هست که بین دو عالم حاصل شده است که دیگر حضور برایش شرط نیست.
یکبار دیگر به آیه برمیگردیم: و یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً (27) یا وَیْلَتی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً (28) ببینید این ای کاشها و حسرتهایی که تو این دو آیه به چشم میخوره نشان میده این انسان میتوانسته راه حق را در پیش بگیره ولی چنین نکرده.
حضرت استاد در رساله روم بارقة 5، ص531 میفرمایند: اگر انسان در مسیر حقی قرار بگیرد نسیم رحمت بیاد اما اگر او در خودش و دنیای خودش غرق باشد این رابطه با مسیر حق و معنویت ضعیف میشود. این قانون در رابطههای اجتماعی، رابطههای مفید، رابطههای دوستی و اجتماعسازی هم صدق میکند که هر چقدر انسانها در دنیای خودشان باشند ریسمان ارتباط ضعیف و سست میشود. هرچقدر منها را غرورها را کنار بریزند آنجا رابطهها قویتر میشود.
استاد میفرمایند: اگر دریافتی جلوة تأثیری به تو میرسد در لحظه خودت را تسلیم کن.
یعنی وقتی ربط اصیل بین تو با یک غنی حاصل شد بهتر اون هست که خودت رو تسلیم آن غنی کنی نه اینکه هنوز در خودت غرق باشی!
آری آنانکه ره دوست گزیدند همه در کوی شهادت ارمیدند همه
در معرکه دو کون فتح از عشق است هرچند سپاه او شهیدند همه
«با تشکر از محضر محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی»