منشأ حس در انسان
«بسمهتعالی»
منشأ حس در انسان
جلد نهم اسفار، صفحه 100؛ «و یؤید ما ذکرناه قول هذا الفیلسوف بعد الکلام الذی نقلناه فقد بان أن الإنسان الأول حساس إلا أنه بنوع أعلى و أفضل من الحس الکائن فی الإنسان السفلی- و أن الإنسان السفلی إنما ینال الحس من الإنسان الکائن فی العالم الأعلى العقلی.»
هنگامی که یک شیء را لمس میکنیم، نرمی یا زبری آن را مییابیم، «می بینیم»، بی آنکه بدانیم چگونه می بینیم؟ «می شنویم»، بی آنکه مکانیزم شنیدنمان را بدانیم! و... منشأ این یافتن ها از کجاست؟ اگر کمی عمیق تر بیندیشیم، با سؤالات گسترده تری روبرو خواهیم شد ازجمله اینکه آیا نیروی حس فقط به عالم ماده مربوط می شود یا در عالم متافیزیک نیز از نیروی حس برخورداریم؟
اکثر محققان و دانشمندان زیستشناس یافتنهای انسان را به «حس» تعبیر نمودهاند و تعاریف مختلفی از آن ارائه دادهاند. در ادامه بهتر است تعریفی از لغت «حس» ارائه دهیم: «حس» یعنی دریافت، ادراک، تأثر، آگاه شدن، اندریاب، شعور. (لغتنامه دهخدا.)؛ هر عضوی از بدن که تأثر آن موجب احساس مخصوصی بشود اندام آن حس به شمار می رود. از زمانی بس قدیم تا چندی پیش حکما تنها پنج عضو را دارای این خاصیت می دانستند و ازاین رو به پنج گونه احساس قائل بودند و آنها را به پنج حس بینایی، شنوایی، بساوایی، چشایی و بویایی نسبت میدادند و به همین جهت در بسیاری از زبانها حواس ظاهری را «حواس پنجگانه» خوانده اند، در صورتی که این بیان درست نیست زیرا که شماره حواس ظاهری خیلی بیش از پنج حس است و حقیقت این نکته پس از پژوهش های تازه از لحاظ کالبدشناسی و روانشناسی مسلم گردیده است... (همان با اندکی تغییر.)
اما آنچه در ادامه این گفتار موردبررسی قرار می گیرد منشأ حس و مسیر انتقال آن در بدن انسان است. گویند یگانه مرجع حس «مغز» است. در علم زیست شناسی مغز وظیفه اصلی مدیریت تن را به عهده دارد؛ دستگاه عصبی انسان با نورونها هدایت تحریکات را بر عهده دارد و درک حس به وسیله دستگاه عصبی و نورونهای مغزی انجام میشود؛ به محض اینکه ضربهای به پوست وارد شود، نورونهای عصبی واسط بهعنوان مرجع اولیه و گیرنده، پیامها را دریافت و به مغز میرسانند. مغز نیز پس از درک آن داده، با سرعت عجیبی درد را به عضو ضرب دیده تحویل میدهد. مسیر انتقال حس در بدن انسان از شبکههای مخابراتی ساخته بشر گستردهتر، پیچیدهتر و عجیبتر است؛ بهطور مثال در تن انسانی که 70 کیلوگرم وزن و 170 سانتیمتر قد دارد، متجاوز از صد هزار کیلومتر رشته عصبی به صورت سیمهای ارتباطی گیرنده و دهنده وجود دارد؛ تعداد این رشتههای عصبی به حدی است که اگر سر هر یک از این رشته ها را به هم وصل کنند طول آنها به 50 هزار کیلومتر می رسد.
آری، آنچه تاکنون بیان شد بخشی از نظرات دانشمندان زیست شناس و مادهگرا درخصوص نیروی حس بود؛ اما اگر در معرض این پرسش قرار گرفتیم که «آیا حس صرفاً به عالم ماده مربوط می شود؟»، چه باید گفت. اگر پاسخ مثبت باشد، پس چگونه پس از مرگ عالم متافیزیک را می یابیم و فضای درون آن را حس می کنیم؟ یا حتی در همین عالم بر اثر قرارگرفتن در مسیر الهی میتوان به عالم معرفت عقلانی راه یافت و آن را درک کرد؟ آیا درک این موارد از طریق همین حس عالم ناسوت امکان پذیر است؟
باید دانست هنگامی که قلم فیلسوفی همچون حضرت صدرایی لوح اسفار را به نوازش درآورد، در نتیجه این نوازش، رشحات سینه محقق و فیلسوف متأله استاد سیدعلی موسوی به تراوش آمده و جهانی نو به روی ما گشوده میشود و مییابیم که ما و شما در یک نوع از حسهایمان غرق هستیم و آنهم حس ناسوتی است. حس ناسوتی میان انسان و حیوان مشترک است و درواقع، هر جسمی که از مزایای طبیعت برخوردار است، از حس ناسوتی نیز بهره مند است، اما ملاصدرا اندکی از جهان این حس فراتر رفته و پرده دیگری از حقیقت را برای ما می گشایند. ایشان در ذیل مراتب تجرد و کیفیت ارتقاء از مرتبه ماده می فرمایند: تجرد هم مراتبی دارد؛ حسی، خیالی و عقلی. هنگامی که انسان به نشئه تجرد و عقل ارتقا یافت احساس او از بین نمی رود. او بازهم احساس دارد، اما از نوع برتر از احساس حسی و جسمانی؛ با این تفاوت که احساس انسان عقلی بالذات است زیرا علمش حضوری است و احساس انسان حسی با ابزار (اعضای بدن) است زیرا علمش حصولی است. انسان حسی به گونه ای است که در آنِ واحد نمی تواند همه محسوسات را احساس بکند. در هر مکانی که قرار داشته باشد فقط محسوسات همان مکان را درک می کند، اما انسان عقلی مظهر «لا یشغله شأن عن شأنٍ» است و دفعة واحدة تمام محسوسات را با هم احساس میکند.
ارسطو نیز در این زمینه گوید: انسان دو حس دارد؛ یک حس اعلی و دیگر حس سفلی؛ یعنی انسان علاوه بر حس ناسوتی حس جبروتی نیز دارد؛ آنگاه که انسان ناسوتی کانال دریافت حقائق و معرفت شود- که البته برای اینکه انسانی به این مرتبه برسد باید سالها در وادی فلسفه، حکمت و عرفان و تحت عنایات استادی والامقام قرار گیرد- حس ناسوتی او به حس عالی جبروتی تبدیل میشود؛ یعنی همین حس چون در قالب انسانی جبروتی قرار گیرد جبروتی میشود.
دریافتیم حس و درک انسان در این عالم با حس و درک در عالم عقلی و همینطور عالم متافیزیک برابر نیست. انسان حسی به مادیات و انسان عقلی به مجردات احساس دارد و دیدن، شنیدن، اراده و خواستن در عالم جبروت نسبت به عالم ناسوت در کمال بالاتری است.
اینجاست که ما میتوانیم بخشی از توصیفاتی را که در آیات قرآن یا روایات ائمه اطهار(ع) مبنی بر لذائذ بهشتیان و عذابهای جهنمیان وجود دارد تا حدودی درک کنیم. اینکه لذائذ در بهشت متفاوت از دنیا خواهد بود. توصیف حورالعین و غلمان در قرآن کریم به چه منظور است و مراتب زنان بهشتی چگونه است؟ مگر در آن عالم نیروی حس وجود دارد؟ پاسخ به اینگونه موضوعات در امر مذهب و دین علاوه بر دانستن مطالب فوق مستلزم درک مطالب ذیل است.
قابل توجه اینکه، طبق آیات قرآن کریم و روایات ائمة معصومین علیهمالسلام هم عذاب در عالم متافیزیک است و هم لذت. هم آتش است و هم نعمت؛ هم وحشت است و هم انس و انیس و حور و غلمان؛ و ما این مطلب را به عنوان یک اعتقاد مذهبی تعبداً میپذیریم. اما اگر بخواهیم بهعنوان یک محقق در این وادی وارد شویم، باید بدانیم آیا معاد و حشر انسان جسمانی است یا صرفاً روحانی؟ در این عالم لذت و رنج از گذر حس و جسمانی است، اما باید ببینیم در عالم متافیزیک لذت و عذاب حسی است، تخیلی است یا عقلی؟ لذتها و عذابها در عالم متافیزیک طبق آیات قرآن کریم و روایات ائمة معصومین(علیهمالسلام) علاوه بر عقلی بودنشان قطعاً جسمانی هم هستند. اکنون سؤال این است که پس از اینکه دانستیم حس در عالم متافیزیک قطعاً قابل مقایسه با این عالم نیست باید تحقیق کنیم که آیا لذتها و عذابها در متافیزیک خارجی و تجسمیاند یا از درون خود انسان برخاستهاند؟ که باز در اینجا مباحث مفصلی از نظر آیات و روایات و نظر مفسرین، حکما و فلاسفه مطرح است که باید بررسی شود. سپس قوای شهوانی، سبعی، شیطانی و ملکی در انسان مورد تحقیق قرار گیرد که آیا چنانی که انسان در این عالم نیروی شهوانی دارد آیا در عالم متافیزیک نیز به همین صورت با او خواهد بود؟ اساساً قوای شهوانی، سبعی، شیطانی و ملکی هر کدام چرا و برای چه هدفی در درون انسان نهاده شدهاند؟ آیا این قوا باید نابود شوند یا باید در جدول صحیح به صورت بالفعل در آیند؟ سپس باید تحقیقی بر غایت خلقت داشته باشیم و هدف از مبدأ و معاد را بدانیم. بدانیم که این سیر زندگی و فراز و نشیبهای آن و پس از آن مرگ و قبر و قیامت در پی چه حقیقتی است؟ سپس بحث زیبای ملاصدرا پیرامون حقیقت بهشت و جهنم و دیوارههای آن در جلد نهم اسفار ملاصدرا پاسخگوی ما و شما خواهد بود.
منبع: اسفار، جلد نهم، ص100؛ رساله مقامات و منازل انسان (بارقه 6) حاصل بخشی از تدریس و تحقیقات محقق و فیلسوف متأله استاد سیدعلی موسوی ذیل جلد نهم اسفار و استنساخ از بخش پرسش و پاسخ سایت معظم له
نظر کاربران
0