noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

چرا خدا انرژی نیست؟

«بسمه تعالی»

چرا خدا انرژی نیست؟

در ابتدا تحقیقی در عقائد یونانیان داریم:

عقائد دینی یونانیان به همان اندازه که به بسیط الحقیقه و وحدت او پیوست هست، تفرقه ساز هم هست. یعنی یونانیان پیش از آن که به حقیقت الوهیت بروند، در وادی هایی سیر کردند. در یونان قدیم هر خانواده ای خدایی مخصوص داشت به نام او آتش روشن می کرد، اجاق می ساخت اول با او غذا نوشیدی... این مراسم (یعنی تقدیم خوراک به خدایان) اساسی‌ترین رسم مذهبی در منازل بوده.

این مراسم در مقابل آتش مقدس در خانواده انجام می شد. هر طایفه و قوم و قبیله‌ای خدایان مخصوص به خود داشتند قبل از اقدام به کار بخصوص کارهای خطیر با خدای خاص مشورت و از غیب او کمک می گرفتند!! یونانیان در تخیل خود برای هر یک از نیروهای زمینی و آسمانی خوشی‌ها و ناخوشی‌ها مظهر خدایی داشتند. عموماً در فلسفه فراوان کوشیدند، ولی موحدان برای ترویج یکتاپرستی تا پایان عصر یونان گرایی برای خود خدایی تازه آفریدند. بعضی از متفکران مانند هریکلیتوس این ها شیوه دگر داشتند در هر حال 5 قرن پس از افلاطون در حدود قرن 2 میلادی متوجه شدند که خرافات هنوز زنده است. برای این که از خرافات بگریزند، (یعنی نوشیدن نوشابه و لذت طعام را از خدا بگیرند) که مجموع این ها از نظر حق کفر و عناد است، به موضوع "انرژی" روی آوردند؛ یعنی الوهیت را تعبیر به "انرژی نمودند و هم اکنون قانون "انرژی" در یونان حاکم است.

پاسخ محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی : انرژی" لغتی است مأخوذ از فرانسوی. خود "انرژی" به معنای نیرو، قوه و قدرت است. مفهوم "انرژی" یکی از اساسی ترین مفاهیم فیزیکی است اما تعریف دقیق آن مشکل.

در منبعی این گونه یافتم که گویند: ما به لفظ، انرژی را می‌گوییم اما معنی انرژی را نمی‌یابیم، چنانی که لفظ خدا را می گوییم ولی معنی خدا را نمی‌یابیم. پس خدا همان انرژی است!! ولی ما می‌گوییم: خیر، اکنون انرژی را تجسم می دهیم: باطری می‌گذاریم، عقربه ساعت را به حرکت در می‌آورد. آن چه عقربه را به حرکت می‌آورد، اسمش "انرژی" است.

ساعت را کوک می‌کنند، تولید انرژی می‌کند، یا مخزنی که بار برق دارد، تولید انرژی می‌کند اگر آن بار نباشد، انرژی بوجود نمی‌آید. این یک قانون است که:

•هرگاه کاری بر جسمی انجام گیرد معادل آن کار بر انرژی مفعول افزوده می‌شود، و هر جسمی که کاری انجام دهد، معادل آن از انرژی جسم کاسته می‌شود؛ یعنی فاعل انرژی‌اش کم، مفعول انرژی‌اش دو برابر می‌شود.

و اصل مطلب همین جاست که: اگر انرژی اصل باشد نباید کم و کاست شود.

• دین‌کتون و ناریس پیرامون انرژی در عالم تحقیق نمودند و انرژی خورشید را از ستارگان دانستند.

• و اما آن که تعادل بین انرژی و ماده برقرار کرد، انیشتن بود که گوید:

« اگر یک کیلوگرم ماده تماماً به انرژی بدل شود، 25 میلیارد کیلووات ساعت برق تولید خواهد شد».

در نتیجه: انرژی‌ در عالم نمی‌تواند نه بسیط الحقیقه باشد نه مثل بسیط الحقیقه باشد زیرا از جای دگر تولید می‌شود و نیاز مطلق دارد. و حال این که بسیط الحقیقه از خود به خود اشراق یا اثر می‌گذارد نه از عامل دیگری. در تمام آن چه بیان شد این مطلب روشن می‌شود که:

همه زحمتی که فلاسفة الهیون کشیدند و در توحید به تحقیق رفتند، گاهی از آن تعبیر وحدت به وحدت، گاهی از آن تعبیر به عین، و گاهی از آن تعبیر به حقیقت، و گاهی بسیط‌الحقیقه نمودند، تا تمام خرافی‌هایی که یونانیان در دل مردم ریختند، و مردم را در الوهیت سرگردان نمودند، کارساز نباشد. یعنی آن خرافات برود، و واقعیت‌ها بمانند تا مردم را از اضطراب توحید درآورند.

منبع : جلد ششم اسفار
از سلسله مباحث تحقیقی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی

نظر کاربران

0
دیدگاه شما