noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

نظرات مختلف در پیمان

«بسمه‌تعالی»

نظرات مختلف در پیمان

1- بیان ابن اثیر:
معظم له در بخشی از تدریس خویش پیرامون "پیمان" می‌فرمایند: ابن اثیر محقق و تاریخ‌دان بوده و 24 جلد کتاب "کامل" از ایشان است. مجلدات کامل ابن اثیر در کتابخانه مجلس موجود است، مطالعه کردم و خیلی نوشته‌ها از آن دارم. هم اکنون شنیده‌ام صد و چند جلد شده، یک تکه‌اش که در جلد هشتم آن است این است که:


شیعیان علی(ع) در کرخ بغداد پیمان بسته بودند که علی(ع) را معرفی کنند. یعنی با هم پیمانی بسته بودند که از علی دست برندارند. چون اطراف این‌ها ضد علی(ع) زیاد بود. شب‌ها که می‌شد، بلند می‌شدند بر مناره‌های مسجد و بر برج‌های بلند می‌نوشتند «محمدٌ و علیٌ خیر البشر» با این نحو علی(ع) را معرفی می‌نمودند. یعنی رسول‌ا... و علی(ع) بهترین انسانند. چرا می‌نوشتند؟ چرایش مهم است. چون پیمان بسته بودند که علی(ع) را این‌گونه معرفی کنند. آیا به همین قناعت کردند؟ خیر، آن‌ها کشته‌ها داده بودند ولی از پیمان ولایت دست برنداشتند.


2- نظر هابز:
او روانشناسی است، می‌گوید:«پیمان بی شمشیر کلماتی بیش نیست.» پیمان با شمشیر درست است. یک وقتی گمان نکنید کسی که با شما پیمان بسته در حضور و غیاب یکسان است باید شمشیر پشت سرش باشد تا به پیمانش وفادار باشد، یعنی تظاهر می‌کند می‌گوید من با تو پیمان دارم، پیمان دارم، ولی همین که سود خودش را نبیند، در پنهانی پیمان را می‌شکند. پس باید پشت چهره پیمان مراقبت‌ها حاکم باشد. یعنی آن کسی که با تو پیمان بسته باید مراقبش باشی ببینی واقعاً پیمانش را انجام می‌دهد یا با لفظ دارد طی می‌کند؟ می‌گوید «من وفادارم»، حالا چگونه باید مراقب بود؟ ببیند ایمان او چقدر است، عرفان او چقدر است؟ این زندگی‌ها و خانواده‌ها که به هم می‌خورند، چون معنی پیمان را نمی‌فهمند یعنی چه! اول مرتبه می‌گوید من قربانت هستم، جانم... اما تا چشمش به یک چیز بهتر می‌افتد فوراً رها می‌کند. لذا هابز می‌گوید: «پیمان بی شمشیر کلماتی بیش نیست.»


3- پیمان از نظر قرآن: در سوره‌های مختلفی از قرآن موضوع پیمان، وفای به عهد، معرفی پیمان‌شکنان یا در ذیل لغت میثاق در بطن آیه‌ها مفهوم پیمان و پیمان‌‌داری آمده است. از جمله در سورة اعراف آیه 172، که همان «الست بربکم قالوا بلی» می‌باشد، یا در سورة رعد آیه 25 «و الذین ینقضون عهدا... من بعد میثاقه و یقطعون ما امرا... به ...» ، ‌سوره نساء آیه 92، سورة حج آیه 47 و «یستعجلونک بالعذاب ولن یخلف‌ا... وعده ...» و نیز سورة مبارکة حج آیة 74 «و ما قدروا... حق قدره»، که بخش‌هایی از تدریس معظم له را در ذیل این آیه تقدیم می‌کنیم:


«و ما قدروا... حق قدره» یعنی شما ای مخاطب یا ای مردمی که در زمان رسول بودید، حق شأن یا عظمت خدا را انجام ندادید. به عقیده خودتان گفتید که ما در سپاسیم ولی درست نیست، پس این آیه خرده بر روندگان توحید دارد. هدف مشرکین و بت پرستان و منافقین نیستند. خرده بر آن‌هایی است که واردند ولی اهل دل نیستند، اهل سپاس نیستند. یعنی «آهای تو! یا نگو هستم برو پی کارت، بروی بهتر از بودنت است؛ اگر هستی، درست باش. ما تو را می‌بینیم، گمان نکنی ما تو را نمی‌بینیم یا ادعا نداشته باش که من کامل و ناب و خالصم، یا درست باش!» یعنی هرگاه که شد بگوید ا... هرگاه هم که نشد نه. این آیه آنان که ادعای تزاهد دارند را نکوهش می‌کند. چون به هر نسبتی که قرب قوی‌تر باشد، ‌انتظار سپاس بیشتر است.


و اما کیفر باختن پیمان...
انسانی با خدا پیمان بسته بود که اصلاً جز به او نگاه نکند. روزی از بازاری گذشت کمربندی از جواهر نشان دید به او نگریست. این جا پیمان را باخت یعنی نگاهش به آن کمربند قوی‌تر شد، صاحب ابزار در جا در یافت که کمربند نیست! عقب او را گرفت که تو سارقی!
او را نزد حاکم برد حاکم چون چهرة او را یافت، گفت این مرد سارق نیست.
او گفت اجازه دهید جستجویش کنم. چون جستجو کردند، دریافتند که این کمربند به کمر او بسته است.
(ببینید! حق وقتی می‌خواهد کسی را تنبیه کند چگونه می‌شود؟)
حاکم گفت: ای مرد تو از خدا حیا نمی‌کنی، لباس نیکوکاران و زهاد پوشیدی اما عمل تبه‌کاران انجام می‌دهی؟...
تا چشم عابد بر کمربند افتاد نعره زد که بگیرید مرا! ...
نویسنده در این‌جا یک نکته دارد:
«آه از آن روزی که ما را به کیفر کمربندهایمان بگیرند و رسوایمان کنند»
مرد گفت: «خدایا بد کردم نفهمیدم.»
فرمان حاکم صادر شد: شلاقش بزنید!
در این حال صدایی برآمد: «لاتضربوا» او را شلاق نزنید، خودمان او را ادبش نمودیم. او یک لحظه غفلت کرد خواستیم ادبش کنیم. یعنی یا فلان یا ادعای یار بودن و دوست بودن و حب بودن نکن،  وقتی که کردی چرا غیر ما را نگاه کردی؟ حاکم جلو رفت، دو چشم او را بوسه داد و گفت: به من بگو چه شده؟
واقع را برای او بیان نمود. آن حاکم درخواست کرد این کمربند را به من بده، پولش را به تو می‌دهم. کمربند را از آن صاحب خریداری کرد، آن را در معبدش قرار داد و گفت هرگاه که بخواهم پیمان حق را بیابم، نگاه به این کمربند می‌نمایم که موجب اصلاح خیلی از رمیده‌ها می‌گردد...


منبع: از سلسله مباحث تحقیقی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی

نظر کاربران

0
دیدگاه شما