noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

دریافت جلوه ولایت (مرحله سوم)

«بسمه تعالی»

 دریافت جلوه ولایت (مرحله سوم)

در مقالات قبل بیان شد:

اما طبق قانون سوم کپلر همیشه اصل ها در مقیاس ها اصلند نه در نام‌ها. یعنی آن که باید مقیاس شود به سویش روند، اصل، آن محور است، دگران بها ندارند، اما آن که جاذبه دارد و سرعت اش باید زیاد شود، آن محور اصل است.

ما توحید داریم، نبوت داریم، ولایت داریم، عصمت داریم، توحید با ولایت و نبوت اصل است، نبوت بی ولایت یک سویی است.عصمت با ولایت عالی است. اما اصلی که باید بگزیند که هم در جاذبه باشد و هم در سرعت باشد و هم مقیاس اصل باشد، ولایت علی بن ابی طالب (ع) تا مولانا حجت بن الحسن (عج) است.

نبوت به منهای  ولایت مثل روغنی است که به خاشاک بریزند، توحید به منهای ولایت مثل این است که تشنه است و دهان را در آب فرو برده اما نمی تواند آب بنوشد!!

پس کپلر سه چیز را گزید! جاذبه را از بیضی بودن و سرعت را از مرکز و مقیاس را از اصل دانست. این مقیاس سه گانه در لحظه که نامش "غدیر خم" است انجام گشت.

"غدیر" آن است که آنگاه که کسی به او می رسد نهایت تشنگی را به همراه دارد، چون به "غدیر" می رسد «ینقطع الحاجه» تمام نیازها با رؤیت "غدیر" نابود می شوند.

تمام توحیدها تمام نبوتها تمام عصمت ها مبنای قرآن ما، مبنای روایت ها درغدیر خم طی می شود؛ که ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) باشد؛ یعنی با ولایت علی (ع) و اولاد علی (ع) همه نیازهای دین طی می گردند. این است که حضرت حق در روز عید غدیر آیه "الیوم اکملت لکم دینکم" را بر احمدش نازل فرمود.

این جاذبه ولایت از چیست؟

کپلر ساعت ها فکر کرد تا دریافت که یک رمز لایری ای در درونش هست! مانده بود که اسم این چیست؟

شبانگاه استادی که بر او علاقه می جست، به او تفهیم کرد که آقای کپلر! راز ماندن و راز بودن و راز بقاء در عالم ناسوت "عشق" است. چنانی که در عالم جبروت هم از "عشق" بود،

 تمام جذبه ها از عشق اند.

حضرت استاد دکتر سید علی موسوی:

"عشق" ارزش دارد نه جاذبه. جاذبه ای که در آن "عشق" نباشد برای نشان دادن خود است.

جاذبه ای ارزش دارد که از "عشق" باشد. "عشق" آن است که می خواهد خود را فدا کند.

همه چیز می میرند، علم می میرد، تعین می میرد، طراوت گاهی ممکن است بمیرد، میل ها گاهی ممکن است بمیرند، اما آن چه همیشه زنده است "عشق" است.

ای دوست دانی که قوت و حظ معشوق از چیست؟ و عاشق را نصیب از چه باید؟ عاشق به چه چیز زنده است؟

از "عشق" چیزی نمی توان بیان نمود جز به رمزی و نشانی که از معشوق به عاشق می رسد.

آن رمز، سوگند غمزه معشوق است؛ یعنی سوگند غمزه معشوق رمز معشوق است که او با جان چه ها می کند؟

دریافت این حقائق بعد از عریان شدن است. عریان یعنی رهایی از میل های ناقص، ترک فسادها، ترک شهوت ها، هرگاه عریان از این ها شود در جهان احسان قرار می گیرد.

جهان احسان چیست؟

جهان احسان یعنی شایسته می شود تا حقیقت را بچشد.

معظم له: این را بدانید که بیخود و بدون زحمت و کوشش به کسی چیزی نمی دهند.

تا کسی به جهان احسان وارد نگردد و در آن وادی به قدم زدن مشغول نشود، معنای واقعی ولایت را نخواهد بلعید.

چه کسی می تواند به جهان احسان وارد گردد؟

آن که هم به پیمان و هم به لوازم پیمان اقدامش را به انجام برساند. این وادی خود عالمی است که جز با تلمذ در حضور استادی عزیز و فرزانه و حکیم و عارف وارسته سالیانی بس طولانی نمی توان به آن راه یافت. استادی که با فنا کردن جان و هستی خویش بی دریغ با بیانات حکیمانه خویش تک تک زوایای وجودی شاگرد را به او شناسانده و اندک اندک او را به این وادی هدایت می نماید.

بنابراین پس از رهایی از میل های ناقص و رهایی از تعین ها و تشخص ها و قیدها و غرورها و غیره می توان به وادی احسان راه یافت. هرگاه به وادی احسان شد، به اصل حقایق راه می یابد؛ آنجاست که توان بلعیدن اسرار حق از جمله سر ولایت را خواهد داشت.

پس از دریافت ولایت حقه، عشق او فراوان و در جذبه ولایت قرار می گیرد. پس از جذبه ولایت، به حصار ولایت می رسد، یعنی بالا را نگاه می کند علی می بیند، پائین را نگاه می کند علی را می بیند. راست را نگاه می کند علی می بیند، چپ را نگاه می کند علی را می بیند. علی ای که پنجه او به پنجه خداست نه این که خود علی را، نه، آن علی ای که پنجه او، بازوی او، بیان او، منطق او، یعنی منطق و بیان خدا.

آن که به حصار ولایت برسد، هر جا نگاه کند می بیند علی به یک جلوه دارد نگاه می کند و آن جلوه عصمت اللهی عصمت الکبری فاطمة الزهرا (ع) است.

 اسم این ها جان جان حصار ولایت است.

لذاست حضرت علی (ع) فرمودند: «انا باب فتح الله لعباده»

من دری هستم که خدا به روی بندگان گشوده. یعنی همه درها بسته است، در خانه من به روی بنده ها باز است.

«و لا تنفس متنفس غیری»

غیر من هیچ روحی نمی تواند بجنبد و به غیر من جانی نمی تواند تنفس کند.

«من اعطائی فخر الحیات»

من کسی هستم که خدا بوسیله من آدم را زنده کرد!

«ان اخلق و ارزق»

من همه را روزی می دهم، من همه را خلقشان می کنم.

یعنی چه؟ نکند علی خدا باشد؟!

نه، علی خدا نیست، خدا به علی فرمود: علی تو بخواه تا من خلقش کنم. علی جان تو بخواه تا من روزی بدهم. یعنی تمام روزی های عالم را علی درخواست می کند. و تمام حیات ها را علی دارد درخواست میکند. این است، نه اینکه خودش مستقیما خالق و رازق باشد.

اسم این حصار ولایت است. که نهایت آرامش ها را به همراه دارد.

همان که وقتیطه حسین  به شاگردش بروک المن آلمانی گفت برو درباره علی تحقیق کن.

رفت 17 سال درباره علی تحقیق کرد، وقتی برگشت با 35 هزار صفحه مطالب درباره علی به نزد استاد آمد. طه حسین در حال جان دادن بود . هی می گفت: نیامد، نیامد، یکمرتبه بروکلمن آمد. گفت: آمدم.

گفت: راجع به علی نوشتی؟

گفت: بلی. 35 هزار صفحه !

گفت: آنچه یافتی شفاهاً بگو

گفت: از همه بالاتر! من به بالا نگاه کردم یک چیز را یافتم، به وسط نگاه کردم یک چیز را یافتم نگاه به پائین کردم یک چیز را یافتم.

- چیست؟

-  نگاه به بالا کردم، (ع) دیدم، نگاه به وسط عالم نمودم،(ل) دیدم و نگاه به پائین کردم(ی) دیدم. یعنی یافتم آنچه در عالم است،علی (ع) است.

دلیل روایی:

آن زمانی که رسول الله به معراج شدند، فرمودند:

من 70 هزار حجاب را بریدم و حل کردم به جایی رسیدم که جبرئیل گفت اگر من به قدر بند انگشتی از اینجا عبور کنم در جا می سوزم!!

رسول الله فرمود: من ماندم که چه کنم؟ همان گونه که ایستاده بودم و حیران بودم صدا آمد: "یا احمد ادن منی! ادن منی!" نزدیک بیا نزدیک بیا!!

- من رفتم، چیزی ندیدم.

دوباره فرمود: یا احمد ادن منی، ادنی منی، نزدیک بیا!

صدا خیلی زیباست،  چرا که حضرت حق با صدای علی اش رسول الله (ص) را صدا زد. هزار بار این صدا تکرار شد، ماندم به فریاد آمدم.

- خدایا چه کنم؟ من حیرانم! حضرت حق فرمود: یا احمد! می دانی چرا به اینجا آوردمت؟ به قاب قوسین او ادنی آوردم تو را. حضرت رسول فرمودند: مرا آوردی به اینجا که شکوهت را ارائه بدهی، ثم دنی فتدلی

فکان قاب قوسین او ادنی.

حضرت حق فرمودند: نه، شکوه خودم را آوردم شکوه دیگری را به تو ارائه بدهم. آن شکوه دیگر را نگاه کن!

 انظر ! نگاه  کن! رسول الله فرمودند: تا نگاه کردم به زمین نگاه کردم، دیدم یک عظمت است که به من و خدا نگاه می کند. به آسمان نگاه کردم دیدم یک عظمت است که به من و خدا نگاه می کند. به بیت المعمور نگاه کردم دیدم او دارد می نگرد. به هر چه بودند نگاه کردم، به شکوه ها، به عظمت ها، به آسمان ها، به کهکشان ها، کواکب، به مایری و مالایری نگاه کردم، دیدم او دارد به من و خدا نگاه می کند!!

گفتم:  نمی شناسم ا! خدا یا این کیست که این گونه به من می نگرد؟

خطاب آمد: یا احمد! این علی تو هست.

حضرت حق در معراج با صدای علی با پیامبر سخن گفت.

پیامبر فرمودند: این صوت علی من است!

حضرت حق جواب دادند: در گوشه گوشه زاویه های دل تو نگریستم دیدم که علی را بیشتر از همه دوست داری با صدای آن که بیشتر از همه دوست داری با تو سخن می گویم!

چشم دل باز کن تا جان بینی    آنچه نادیدنی است آن بینی


   منبع : تفسیر و بیان سوره مبارکه عنکبوت - اعیان الشیعه - کفایه الاصول - جلد هفتم اسفار، رساله عشق
از سلسله مباحث تحقیقی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی

نظر کاربران

0
دیدگاه شما