noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

سنت گرایی

                           بسمه تعالی
موضوع سخنرانی : سنت‌گرایی  (15 آبان، 17صفر 1439 ه ق)
«واذاقیل لهم اتّبعوا ماانزل الله قالوا بل نتّبع ما وجدنا علیه ءاباءنا أوَلوا کان الشیطان یدعوهم الی عذاب السَّعیر.»
                                          (سورةمبارکة لقمان،آیة 21)
ترجمةآیه : هنگامی که به گروهی گفته شود بیایید وازکتابی که خدا فرستاده پیروی کنید جواب می‌دهند ما تنها ازشیوه پدران خود پیروی می‌کنیم ، آیا اگر شیاطین آن‌هارابه آتش شعله‌ ور دعوت کنند ، بازهم تبعیت می‌کنند؟
قصد داریم در این سخنرانی به این پرسش پاسخ دهیم که آیا سنت‌های فرهنگی و مذهبی باید باگذر زمان تغییرکند یا شیوه ‌و فرهنگ‌های گذشتگان به عنوان الگو واصل حفظ شود و طبق سنت آن‌هاعمل نمود؟معنی سنت به معنی شیوه،راه و روشی که پیشینیان ، اجداد و اقوام گذشته به آن پایبند بودند و سنت‌گرایی یعنی تعلق خاطروالتزام نظری وعملی به مواردی ازحق و باطل.ازجمله سنت‌هایی که آیین‌های پیشین ایرانی به آن پایبند بودند عبارت است ازاصل دانستن آتش و آتش‌پرستی ، ستاره پرستی ، خورشیدپرستی ، پایبندی به سنت نوروز، شب یلدا به عنوان بلندترین شب سال یا مراسم ‌های مختلفی مانند عزاداری برای امام حسین(ع)در ماه محرم که درفرهنگ ما ایرانیان گنجانده شده است.
آیا باید با گذرزمان به فرهنگ‌ ها و سنت ‌های گذشته پایبند باشیم؟پاسخ حضرت استاد چنین است که همه سنت‌های پیشین را نمی توان حفظ کرد وزمان حاضر وفرهنگ نو را نادیده گرفت.باید فرهنگ‌ها و هنرها با حفظ حقیقت نو و تازه شوند.چون جهان ، جهان بدیع و تازه است یعنی باید درهرزمان نوعی بدیع‌ها و تازه‌ها جلوه خودشان را به نظام بشرنشان بدهند که عالم زنده و پویا باشد. دلیل ماشیوه زندگی معصومین است.
ما می‌بینیم درزمان رسول‌الله یا حضرت علی(ع)و حضرت فاطمه(س)لباس وغذای آن‌هاحالت خاصی داشته اما به زمان امام صادق(ع)که می‌رسد نحوه لباس ،غذا ،پوشش‌ و خانه‌هاتغییرکرده.
باید  گفت اگرامام صادق(ع)هم درزمان امام علی(ع)بودند همان لباس را می ‌پوشیدند که حضرت علی(ع)می‌پوشیدند. چون این رویداد ها و فرهنگ ‌ها درگروگان زمان هستند.
از وجهی داروین معتقد است: طبیعت زمانی که به مرحله انسانیت رسید زینت سیرتکاملی جسم تمام می ‌شود و درجنبه روحی و معنوی ظهورمی‌کند؛ یعنی وقتی بدن ما تکامل یابد نوبت به سیر درون می‌ رسد و این سیردرون متوقف نمی‌ شود و روز به روز فکرها و علم‌ها اوج می‌گیرند وتازه می‌شوند.اما این پیشرفت باید به یک اصل پایبند باشد.اصلی محکم که درهرلحظه و بحرانی اززندگی حتی بعد ازاین عالم هم بتواند با تکیه به آن ادامه بدهد. وقتی ما به سراغ نظرات بزرگان و دانشمندان می‌رویم می‌ بینیم هرکس موضوعی را اصل دانسته ؛ ولترفیزیک دان و نویسنده مشهورقرن هفدهم و هجدهم میلاد باالگو و اصل فکری‌ اش رایک ناقص پرکرده بود و درپایان عمراعتراف کرد که به حق نرسیدم و دست از اینکار کشیدم.علتش این بود که روزی درآتش می‌دمیدم وبه فکرفرورفتم که به چه دلیل چوب شعله دارد ولی چرا بعد ازاین همه عمردرونم روشن نمی‌شود وازآن هیچ جلوه ای بروزنمی کند؟این گونه پاسخ می دهیم :آقای ولتربدان! درون انسان هم شعله دارد اما شعله‌ای که بسیارقوی‌ترازآتش است. شعله آتش یک مقدارکه روشن بماند خاموش می‌شود اما شعله درون انسان اگرروشن شود هیچ گاه خاموش نمی‌شود هرچند جسمش زیرخروارها خاک مدفون شود. اما چه موقع آتش درون انسان خاموش نخواهد شد ؟ وقتی که درونش مملوازحقیقتی شود که حتی یک هزارم لحظه ازمسیرحق متزلزل و جدا نشود و آن قرآن، دین و توحید است که تا ابد و روز قیامت تغییر نمی‌کند و ما هم تمام سنت‌ها و فرهنگ‌ها را به منگنه قرآن می‌بریم و اگرقرآن پذیرفت،آن را می‌پذیریم.
حضرت استاد در تحقیقات خود بیان می‌ کنند کاریک جامعه شناس مهم است که می‌گوید: انسان موجودی است ناشناخته که خود را آنچنان که هست نشناخته،پس چطورمی‌تواند برای آینده‌اش طرح بدهد وسرنوشتش راتعیین کند؟اما زمانی که انسان به درجه ‌ای برسد که بتواند تشخیص بدهد آیا پایبند بودن به روش آباء و اجداد حق است یا باید روش دیگری را در زندگی پیش بگیرد ،آنجاست که می‌تواند درست اقدام کند ؛مثلاً علامة حلی فقیه نامدار و مدافع مذهب حقه ولایت بعد ازاینکه با یک فتوا مشکل شاه خدا بنده حاکم زمان را به بهترین نحو برطرف ساخت،سلطان به اوگفت: چه کاری می‌خواهی برایت انجام دهیم؟ایشان با یک ابتکار جالب سنت حقه الهی را عَلم کرد و گفت: می‌خواهم نام پنج ‌تن آل عبا بر سردرتمام مساجد و مدارس حک شود.درآن زمان که نام فرزاندانشان را ازنام پادشاهان انتخاب می کردندبا این اقدامات مردم هم به ولایت نزدیک ترشدند و سنتی شد که نام فرزندشان را از نام پنج تن آل عبااستفاده کنند.
پس ما به این نتیجه می رسیم که باید فرهنگ دوران خودمان را بشناسیم و اگر لازم باشد باحفظ اصول و حقیقت آنها راتغییربدهیم.
باید مسیری را انتخاب کنیم که هم حق ازماراضی باشدوهم مرهمی برای دردهای جهان بشریت باشیم.
درپایان حق آن است که بگوییم خدایا! ازتومی‌خواهیم مارا درراه اصل وحقیقت یاری کنی وبه حق این ایام اسارت اهلبیت،به حق ناله ‌های دل زینب وبه حق دردهای دل زینب ما را درراه حق تأییدمان بفرمایی.
منابع: ازدروس فلسفی،تفسیری،فقهی و تحقیقی استاد موسوی شامل مقامات و منازل انسان ، کتاب نقطةالهدایة ، سراجٌ منیر، اقتضای زمان ، اعیان الشیعه و سوره‌های آل عمران ، انعام ، روم وحج.