noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

آفات و حجاب‏های قلب

بسمه تعالی

موضوع خلاصة سخنرانی: آفات و حجاب‏های قلب (14 آبان، 16 صفر 1439ه ق)

«کلاّ  بَل رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَا کَانُوا یَکسِبُون کَلَّا إِنَّهُم عَن رَبِّهِم یَومَئِذٍ لَمَحجُوبُون» 
(آیات چهاردهم و پانزدهم از سورة مبارکة مطفّفین)
ترجمة آیه: آنچه مرتکب می‏شدند بر دل‏هایشان زنگار نهاده است. آن‏ها در آن روز از پروردگارشان محجوب و محروم‏اند.
در صدد بیان آن هستیم که از سلسله تحقیقات معظم‏له در رساله‏های تفسیری و فلسفی ایشان به بررسی موضوع «آفات و حجاب‏های قلب» بپردازیم، اینکه چه عواملی موجب می‏شوند قلب انسان را حجاب و تاریکی فرا بگیرد و هنگامی که انسان خودش را تاریک دید چطور می‏تواند از این تاریکی‏ها رها شده و درون خود را روشن و ناب سازد؟
بسیاری از آیات شریفه در قرآن کریم علاوه بر لغت «ران» با واژه‏هایی مانند «طَبَعَ» و «خَتَمَ» به مسئلة تاریکی دل اشاره دارند و از چگونگی نفوذ آن تاریکی بر دل پرده برمی‏دارند.
البته این آیات به معنی آن است که انسان با کارهای نادرستی که انجام می‏دهد بر دل خویش پرده می‏افکند و الا فیض و لطف خداوند دائمی و همیشگی است و آنچه از حضرت حق صادر می‏شود خیر محض است. 
باید بدانیم که فطرت و قلب هر انسان شایستگی قبول نور حکمت و ایمان را دارد و از طرفی وجود پیامبران الهی و نزول کتب آسمانی و همچنین انگشت هدایت‏گر اولیاءالله هم آن را هدایت و شکوفا می‏کند و حجت را بر انسان تمام می‏سازد، اما همین انسانی که آینة دلش مستعد است که با حقیقت حق روشن شود، قلبش به‏واسطة کثرت معاصی و قبول انواع صنم‏ها و قیدها حجاب و زنگار می‏گیرد و «بَل رَان َعَلَى قُلُوبِهِم» می‏شود؛ یعنی ظلمت در آن رسوخ می‏کند به‏طوری که آن‏ها اصلاً نسبت به پروردگار خویش «لمحجوبون» می‏شوند.
اما برای اینکه مصداق این آیه قرار نگیریم ابتدا باید از خودمان رفع حجاب کنیم ولی این کار صرفاً با انجام اعمال عبادی میسر نیست زیرا عبادات تکلیف شرعی و انجام فرمان الهی هستند. 
حضرت استاد می‏فرمایند: «از بین بردن  این حجاب‏ها فقط همّت می‏خواهد؛ یعنی باید با علمی که ریشه‏های دینمان را برایمان روشن می‏سازد و موجب تهذیب نفس ما می‏شود عیوب را از ساحت قلب خودمان پاک کنیم زیرا که ارزش‏ها در راندن عیب‏های درون است.»
اما عرفا در تعریف حجاب می‏گویند: «آنچه آدمی را از قرب حق مستور دارد نام آن حجاب است؛ حال آنچه مستور می‏کند یا نورانی است یا ظلمانی.» حجاب ظلمانی یا ظاهری حجاب «جسم» و حجاب نورانی یا حجاب باطن حجاب «روح، نفس، عقل و سرّ» است.
استاد می‏فرمایند: «برای کنار زدن حجاب‏های ظلمانی (قید و بندهایی که انسان برای خودش درست می‏کند) باید از سرچشمة اصلی آب بنوشیم؛ یعنی باید یک راه را انتخاب کنیم و یک حبیب داشته باشیم سپس این‏ها را گونه‏ای بپذیریم که ما را به آن حبیب برساند نه اینکه آن‏ها را در کنار این حبیب اصل قرار بدهیم بلکه باید مثلاً غذا بخوریم تا بتوانیم خدمت به حبیب کنیم، لباس بپوشیم تا بتوانیم به نزد او برویم یا اگر ده صنم و تعلق باطل داریم که مزاحم رسیدن ما به یار هستند، آن یکی را که بیشتر از همه به آن وابسته هستیم ذوب کنیم و از آن فاصله بگیریم. 
پس وقتی که توانستیم آن صنمی را که در درون ما قوی شده ذوب کنیم آن ضعیف‏ها هم خودبه‏خود نابود می‏شوند و با حفظ آن جهتی که دارد ما را به یار نزدیک می‏کند و به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادن هدف خویش نخواهیم بود. 
اما حجاب نفس چیست؟ لذت بردن، هنگامی که انسان از موضوعی لذت می‏برد همان لذتش موجب حجاب نفس می‏شود.
در این زمینه توضیح می‏دهیم. انسان دارای دو بُعد است: 1. بعد حیوانی، 2. بعد ملکی. ابتدا وقتی بعد حیوانی او بر بعد ملکی‏اش غالب می‏‏شود و این دل را در برابر امیالش تسلیم می‏سازد موجب می‏شود که نفس قدسی‏ او را که رابط بین اله و جسم انسان است حجاب ‌فرا گیرد و این حجاب‌ها آرام‏آرام تبدیل به دیوار قطوری می‌شوند که دیگر هیچ نوری از آن عبور نمی‌کند. 
پس باید به‏گونه‏ای زندگی کنیم که جولان نفس قدسی‏ بر لذت‏های مادی و پوچ انسان غلبه کند و لازمه‏اش هم این نیست که انسان گوشه‏گیری باشیم و از زندگی لذت نبریم بلکه هدف این است که اسیر آن زندگی نشویم وگرنه چه اشکالی دارد که انسان خوب بپوشد، خوب حرکت کند و یک زندگی مجلّل هم داشته باشد، منتها اگر همة آن‏ها را از او بگیرند شاکر باشد نه برای از دست دادن آن انگشت حسرت بگزد.
اما حجاب دیگری به نام حجاب روح انسان را فرامی‏گیرد و همان‏طورکه بعضی فلاسفه نفس و روح را یک چیز تعریف می‏کنند؛ یعنی یک حقیقت با دو عنوان می‏نامند. از این رو حجاب روح را هم همان حجاب نفس تعریف کرده‏اند ولی عده‏ای از فلاسفه ازجمله حضرت استاد این دو را جدا از هم می‏دانند و گفته‏اند غرور و تکبر یکی از اساسی ترین موانعی است که موجب حجاب روح می‏شود.
برای مثال اگر کسی بر اثر هر عاملی مانند جامة زیبایی که می‏پوشد حالتی در او ایجاد شود که خود را برتر و بالاتر از دیگران بداند این خودپسندی و غرور موجب حجاب روحش می‏شود. 
امام صادق(ع) می‏فرمایند: «اگر فردی این‏گونه بود، بویی از خیر به او نمی‏رسد و وجودش شر می‏شود.»  
پس برای اینکه این غرورمان را بتوانیم مهار کنیم باید دلمان را در برابر اشراق کلام یک استاد حکیم قرار بدهیم و خودمان را به یک گردونة سیر عالی و ولایی بسپاریم تا اندک‏اندک آن حالت خضوع در ما ایجاد شود و اگر لحظة استجابتی حاصل شد از خداوند بخواهیم که بتوانیم لباس خودی و منیت را از تنمان دربیاوریم و ملبّس به لباس معنویت و واقعیت حق شویم. 
اما از حجاب عقل برایتان بگوییم که به معنای بی‏حرکت بودن انسان است؛ آن‏هم بی‏حرکت بودن از لحاظ ابتکار فکری، علمی و فلسفی. شیوه‏ای که انسان از صبح تا به شب می‏گذراند و هیچ‏گونه تحرک علمی و عقلی ندارد این موجب حجاب عقل او می‏شود. 
حضرت استاد می‏فرمایند: انسان باید در طول دوران حیاتش به یک حقیقتی از حقایق عالم راه یابد و آن را برای دیگران ارائه دهد و زندگی اثربخشی داشته باشد. باید با همت و تلاش، خود را بارور مطلق از کلام و علم الهی بکند اما  نه هر علمی، چون بسیاری به‏سوی علم روز رفتند، اما علم و نظریه‏هایشان بعد از گذشت مدتی رد می‏شد زیرا از سرچشمة واقعی و از منبع وحی گرفته نشده بود.
باید به فرمودة حضرت استاد گوشت و قوای جسمی خودمان را با ثقالت‏ها و ریاضت‏های علمی ذوب کنیم و «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» شویم تا بتوانیم ان‏شاءا... یکی از حقائق الهی را بیابیم.
و اما حجاب سرّ چیست؟ حجاب سرّ، ابراز سرّ است. 
 سرّ، پوشیدن راز است؛ یعنی یک امری که نباید آشکار شود. انسانی که صاحب سرّ شد باید آن را مانند بدنی که در قبر پنهان می‏کند که اصلاً اثری از او دیده نمی‏شود سرّش را این‏گونه حفظ کند.
حضرت استاد در کتاب سراج منیر (حاصل تدریس و سخنرانی سورة مبارکة نحل) می‏فرمایند: «در بسیاری از منابع دیده‏ام که بدترین انسان‏ها در نظام بشریت کسانی هستند که پردة رازها را می‏درند مانند اینکه زن باید رازدار همسرش باشد ولی در این اجتماع کنونی این‏گونه نیست و درواقع یکی از دلایل سنگینی و تاریکی قلب انسان نیز همین نکته‏های ظریف انسان‏سازی است.» 
حضرت ملاصدرا می‏فرماید: «اگر تو سیر زندگیت طی شد و در این سیر رفع حجاب از خود نکردی و به نور واقع نرسیدی، لحظه نزع روح از تن (موت واقعی) یعنی آن لحظه‏ای که حجاب از پیش چشم انسان برداشته می‏شود در آنجا دیگر راهی برای برگشت نداری. «فأذن کشف عنه الغطاء» 
استاد می‏فرمایند: «اکنون که زنده هستید به فکر خود باشید. آگاهانه در لحظات خلوت بین خود و خدا التماس کنید زیرا خود همین دعا و خواستن موجب تلنگر به درون انسان شده، انسان را از خواب غفلت بیدار می‏کند و این خود بخشی از درمان دردها و رنج‏های انسان هست.