noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

وجود رابطی

«بسمه تعالی»

وجود رابطی

 

آیا اصل ارتباط ها در عالم ماده است یا در جهان تجرد ؟
به عبارت دیگر، آیا هنگامی که دو ماهیت با یکدیگر پیوست شدند نام این پیوستگی را می‌توان ربط نهاد یا ارتباط هنگامی مصداق دارد که انسان با جهان عینی حضرت حق اتصال برقرار کند؟
در این نوشتار می خواهیم دربارة «وجود رابطی»با شما خواننده سخن بگوییم؛ مطالبی که شاید کمتر در نوشته های دیگران خوانده باشید.
یکی از مباحث مهم آفرینش دریافت «وجود رابطی»است که اگر کسی بتواند آن را درک کند، می تواند صاحب وجود را هم دریابد؛ حقیقتی که همة محققان عالم پیرامون آن حیران هستند زیرا انسان تا اهلیت برای مسیر علم و کمال نداشته باشد، نمی تواند پردة جهان رابط را عقب بزند و بر پشت پردة آن بنگرد.
و اما در پاسخ به پرسشی که در ابتدا بیان کردیم باید گفت محققان معتقدند بیشترین ارتباط ها از نظر حس در عالم ماده است و از نظر عین و واقعیت، فوق ماده. چنانکه در مبحث وجود رابطی ذیل جلد اول اسفار، صفحة ۳۳۰ ، عبارتی است که حضرت ملاصدرا می‌فرماید :«و الثوب ان اعتبر صورة فی القطن کان موجودا»؛ یعنی اگر پنبه نبود، نخ و جامه هم نمی‌بود. درواقع، این دو به یکدیگر مرتبط هستند و دارای وجود رابطی. اگر بخواهیم معنی وجود رابطی را درک کنیم نخست باید به ارتباط ثوب (جامه) و قطن(پنبه) بپردازیم.
در تعریف «وجود رابطی» گویند: «ثبوت شیء لشیء»؛ یعنی چیزی که از او چیز دیگر پیدا می شود. اولی «موجود» است و دومی «ایجاد». پس وجود رابطی وجودی است که خود مستقل نیست و بر اثر میل و خواسته به وجود می آید.
از وجهی دیگر استاد دکتر سید علی موسوی پس از بیان این مثال‌ها در تفهیم وجود رابطی می فرمایند:«حق این است که ما در مثال نخ و جامه به «انقلاب» معتقد باشیم نه رابطه؛ یعنی پنبه منقلب شد و به صورت نخ در آمد و نخ منقلب شد به صورت جامه درآمد و این امر در جهان ماده صورت می‌ گیرد و از این گذر است که استاتیک ها (سکون) به دینامیک ها (حرکت)درآمدند؛ اما ای دنیا، بدان و بخوان که اصل ارتباط ها در بریدن و شکستن سر غرور، تکبر، منیت و سایر صفات منفی و سر تسلیم فرود آوردن و اتصال به منبع عینی و حقیقی فیض و نور است. درحقیقت، وجود ما نسبت به وجود حضرت اله در وجود رابطی است. بلاتشبیه وجود خالق مانند دریای لایتناهی است که وجود های دیگر اعم از درختان، کوه ها، گیاهان، حیوانات و انسان مانند کف و موج دریاست که از او پدید می آیند و وجود رابطی نامیده می‌شوند.
حال برای درک بهتر وجود رابطی می توانیم به هستی جسم انسان مثال بزنیم که تمامی حالات و افعال ما اعم از حرف زدن، رنگ چهره، اندام، راه رفتن، خوابیدن، غذا خوردن و... جزء وجود رابطی هستند که از ذات ما بروز می کنند. مثال دیگر؛ اگر کاتب یا نویسنده‌ای نباشد، کتابی هم ایجاد نمی شود. پس اولی نویسنده است باید موجود باشد تا از او دومی (کتاب) ایجاد شود.
پس ای مخاطب! مقیم باش اما مقیم کوی یار نه مقیم جسمی، مقیم اتصالی زیرا ارتباط ها در عالم باید به اصالت ها برگردند. ای روندة کوی یار راز معمای این سخن، آبی است از دریای بی پایان عشق.
در اینجا عبارتی است که می‌فرماید: «لولا اتصال النار ما کان یعرف طیب العود» (1) عود عطر خوشی دارد ولی اگر آن را آتش نزنند، بوی خوشی به مشام نمی رسد. آری، همیشه گنج ها در ویرانه ها و عین ها زیر لاعین ها و اصل ها زیر انباشته های بی‌اصالت و گوهرها زیر پوشاله ها هستند. آنکه باید دنیا را با نعره های روح افزایش به لرزه آورد، آنکه باید خفتگان حق را بیدار سازد و ارتباط حقیقی بین جان ها و دل ها برقرار سازد، یک عین و یک اصل است!
به‌یقین می توان اینگونه گفت: انسان آنگاه که عاشق واقعی شود؛ یعنی محبت حضرت اله را چشیده باشد و در دریای بی کران عشقش غرق شده باشد، می تواند با ارتباط و اتصال حقیقی و روحانی با او عجین شود نه آن کسی که در جسم و ماده غرق است ولی توقع دارد که ارتباطی حقیقی با حق برقرار کند که این امکانپذیر نخواهد بود. پس باید انسان مقیم واقعی کوی یار باشد تا به آن گنجینة اصلی و اساسی ارتباط با او دست یابد و از اشراق عینی و حقیقی او بهره ور گردد. بدانیم آنکه به این مرحله راه یابد ندای «انا الحق» بردارد و بگوید من از حق هستم و حق همراه من است و به شکرانة آن هر لحظه اش خدایی می شود و در برابر هرچه نعمت دارد زبان به سپاس می‌ گشاید و خداوند را حتی به خاطر تک تک استخوان های بدنش، به هم خوردن پلک چشمش، روان شدن خون در بدنش، نفس کشیدنش و... سپاس می گوید مانند عشقی که سرور شهیدان حسین‌بن علی(ع) به حضرت حق دارد و این عشق را در دعای عرفه به‌خوبی نمایان ساخته است. چنین انسانی که به مقام و ربط وجودی با حق رسیده است حتی می تواند رمز و راز و اتصال و ارتباطی حقیقی با امامان معصوم بالاخص امام زمان(عج) داشته باشد و اینگونه گوید: مولا! آن لحظه که جانم را از عشقت لبریز ساختی و به آتش کشاندی، بالاترین و بهترین لحظه های زندگی‌ام هست تا آنکه به دیدارت واصل شوم و به این انتظار، پایان دهی که تویی اصل اصل ها یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی.
پس ربط واقعی زمانی است که انسان با جهان عینی حضرت حق اتصال برقرار کند.

منبع: از سلسله مباحث تحقیقی فیلسوف متأله استاد سید علی موسوی ذیل تدریس جلد اول اسفار

-----------------------

(1) ابو تَمّام، حبیب بن اوسِ طائی شاعر بزرگ عرب گوید: «لولا اشتعال النار فی ما جاورت/ ما کان یعُرف طیبُ عُرْف العودِ.»

نظر کاربران

0
دیدگاه شما