noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

پذیرش دین از تفکر بشر است یا از تعصب او؟ (شماره 2)

«بسمه‌تعالی»

 پذیرش دین از تفکر بشر است یا از تعصب او؟ (شماره 2)

بحث اصلی‌مان پیرامون دین است و منشاء اصلی آن از عبارت فیلسوف متأله استاد سید علی موسوی پیرامون تحقیق در آیة 30 از سورة مبارکة روم می‌باشد که فرمودند: آن‌که درونش پر از دین علمی شده باشد نه دین تعصبی اگر  با تبر بر سرش بکوبند از دین جدا نخواهد شد!و اکنون از خودمان می‌‌پرسیم آیا منشاء چنین دینی صرفاً از تفکر بشر است یا مذهب هم با آن همراه است؟ آیا با وجود علوم پیشرفتة امروز، ابر و نانو تکنولوژی‌ها دیگر نیازی به تفکر بشر و صرف زمان او دربارة دین با پایة علم هست؟ آیا هر چه دانش بالاتر می‌رود و آدمی به پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های جهان و ماورای آن راه می‌یابد نیازی به دین در چنین جوامعی احساس خواهد شد؟استاد سید علی موسوی در رسالة واجب الوجود بارقة 21 می‌فرمایند: جهان باید بداند آن که توانست در قرون پیش از میلاد توحید اللهی را به نحوی در اختیار دل‌های موحد بنهد، منتهی از طریق علمی نه از طریق تعصب، ارسطو بود. از حدود 384 سال پیش از میلاد مسیح که ارسطو در شهر استاژیر در مقدونیه  متولد شد این اندیشه در اذهان جهان و جهانیان بارور شد که باید دین را بر پایة علم پذیرفت؛ عقیدة او طی قرن‌ها در سینة عالم محفوظ ماند و امروز در جهان علم با اشاره به تفکر دینیِ بشر، چنین اندیشه‌ ای را همچنان چون خورشیدی به دُرخشیدن و جلوه درآورد‌ه‌اند و اذهاین بشریت را از اندیشة یک‌سویی به سمت حقیقتی ناب سوق داده‌اند!آری، خلاء دین به ملاء تبدیل شده است،. دورها و کورها و ادیان مختلف آمدند تا این خلاء را به ملاءیای جاودانه تبدیل کنند و جاودانگی‌اش آن‌گاه بود که با دین ناب احمدی کامل شد و به نهایت خود رسید چرا که آورندة دین هر چقدر قوی‌تر باشد پیام او هم قوی‌تر و اثرگذاری او هم در نهایت خواهد بود و امروز نیز با ولایت علی‌بن‌ابیطالب(ع) حقیقت دین واقع، به نهایت خود رسیده است! و از آن سو جهان علم با تفکر برجستة بشر به جایگاه و مرتبه‌ای رسیده است که بزرگترین ابزار علمی چون ناوگان‌ها و زیردریایی‌ها، قاره‌پیماها و فضاپیماها را به غایت خود رسانده است؛ و افرادی چون ادینگتون و راسل مدعی شکافتن علم شدند و آن چنان نفوذی در نهایت علم به دست آوردند که گاه چون آرانت رنان مدعی این  شدند که به زودی علم جانشین دین خواهد شد،. آرانت رنان دانشمند و حقوق‌دان در نیمة قرن 19 م تصور کرد که علم می‌تواند جانشین دین گردد! یعنی علم ضمانت اجرایی و اخلاقی و قانونی را به عهده خواهد گرفت. او در کتابش به نام (آیندة علم) ادعا کرد که در آیندهة نزدیک علم جانشین دین می‌شود.رنان کسی است که اکنون در جوامع غربی و حتی شرق خاورد روی نظرات او بحث می‌شود و همچون وحی مُنزل بیانیه‌های او مورد تحقیق و بررسی قرار می‌گیرد. اما استاد می‌فرمایند: این را بدانید او نَمُرد جز آن که مگر آنکه پس از مدتی تحقیق و بررسی اقرار کرد که اشتباه کرده است یعنی علم نمی‌تواند به جای دین کارش را ادامه دهد! بلکه می‌تواند به بشریت کمک کند تا حقیقت دین را بیابد! حقیقت درستی‌ها  و نادرستی‌ها را بشناسد! و با تعصب در برابر هر گفته‌ای سر تعظیم فرود نیاورند بلکه واقع‌ گرا باشند! علم واقع کارش این است که ظالم‌ها و جنایت‌کارها را که چهره عوض می‌کنند می‌شناسد، یعنی وقتی حجاج بن یوسف‌ها را که در ماسک ابیذرها قرار می‌گیرند می‌یابد و می‌داند، و همین دانستن مهم است. اینگونه نیست که علم را بی‌ارزش بدانیم! نه! یک وقتی گمان نکینید علم چیز بی مصرفی است، نه! با داشتن علم است که آدمی می‌تواند بفهمد یک ا... اکبر اگر در روح انسان اثر گذارد همه چیز در نظر این انسان کوچک و حقیر می‌شود. دیگر خرت‌ و پرت‌های فانی دنیایی برای او بها و وابستگی ندارد،. انسانی که برای یابیدن حقیقت و پایه‌های دین خود پی علم می‌رود و تفکر و اندیشة دینی بر مبنای علم پیدا می‌کند یک غنی مطلق به بار می‌ آید،. آن‌ها که می‌روند، همیشه التماس برای زندگی‌شان می‌کند این‌ها از علم بی‌بهره‌اند! اما او که با استغنا رسیده باشد معظم‌ترین پدیده‌ها را که می‌یابد به خود نمی‌گوید «این من هستم!» می‌گوید (ا... اکبر) و این یعنی خدا از همه چیز بزرگتر است و همین به انسان آرامش خاطر می‌دهد منتهی مشروط به این که جان آن را بفهمد! این‌ها همه علم است آن هم علم درست!با ورود دین اسلام توسط رسول ا...(ص) به شبه جزیرة عربستان هم توجه خاصی به علم شد چرا که نه تنها در عربستان بلکه در تمام دنیا مسائل نو و تازه‌ای در اذهان و افکار مردم ایجاد می‌شد؛ برای رفع مسائل علمی و مذهبی و برای رفع شبهات و سوؤال‌های مردم، کنگره‌هایی توسط امامان معصوم برگزار شد.، زمان‌هایی را برای مباحثه یا رفع اشکال از دین آماده داشتند یعنی روزی را انتخاب می‌کردند که هر کس نیازمند است یا اشکال و ایرادی دارد بیاید و شاید هم در هر سالی امامان معصوم یکی، دو نوبت یک کنگره مذهب یا در مدینة ‌الرسول یا در خانه خدا به‌ خصوص در اطراف مدینه امامان معصوم آماده می‌کردند تا شبهاتی را از مردم بگیرند، شبه‌هایی که در مذهب برایشان پیش می‌آمد از آن‌ها گرفته شود و در هر دورانی امامان معصوم می‌کشوشیدند تا پایه‌های علمی صحابه دوران خود را قوی نمایند تا در برابر ادیان دیگر با پایه ‌های محکم علمی بتوانند در همة احتجاجات و کنگره‌ها از آئین ناب و دین اسلام دفاع کنند.، چرا؟ چون دلسوز مردم بودند و می‌خواستند مردم مذهب را با پایه ‌های خشک و تعصبی نپذیرند.، آن‌گاه که طبق تحقیقات استاد موسوی در رسالة لوح و قلم از نظرات معظم‌له با بررسی نظریات میر علی هندی که از معاصرین بود و ابن ندیم در قرن 4 چهارم هجری بیان دارندمی‌فرمایند: که امام جعفر صادق(ع) اولین مدرسة فلسفه را در اسلام بنا نهادند! با چه انگیزه‌ای؟ حضرتش می‌دانستند کسی که به مقام فلسفه وحکمت راه یابد، اگر یک لحظه اضطرابی در دینش و آئینش پیش بیاید چون ریشه‌های دین را به واقع یافته، ایقانش بر انکارش پیروز است. می‌دانستند اگر مردم علوم حقه را فرا بگیرند و توأم با آن در از ولایت و نبوت و توحید و قرآن و اخلاق بهره‌مند شوند اصل دین را با اصول درست آموخته‌‌اند! وبا این کار حضرتْ حضرت مناقشات فلسفی و عقلی در تمام مَحاضر اسلامی عمومیت یافت یعنی کسی که این شیوه عقلی و فلسفی را با دین همراه نمود امام جعفر صادق(ع)‌ بودند و. همچنین د ر منابع دیگر زکی صالح در کتاب الامام الصادق(ع) از رساله مصریه دارد که: نشاط علمی در زمان آن حضرت بود و این نشاط از ایرانیان شیعه بوده! یعنی پیداست که از همه کشورها به ‌خصوص ایرانیان عده زیادی در مقام دین و شیعه ‌گری شاگردان امامان معصوم می‌شدند و این زحمت را آن حضرت و دیگر امامان معصوم متحمل شدند تا استوانه‌ های درستی برای دین بنا نهاده اند.! و اما در پایان این بحث سوال این است که: اما این دین را چه کسانی نگه داشتند که امروز به دست ما رسیده است؟در زمان حضرت رسول(ص) شخصیت‌ هایی چون میثم تمار، سمیه، عمار یاسر و .... تا تاکنون که بزرگان تشیع و فیلسوفان الهی جسم و جان خود را باختند تا جهان بشریت را از لابه ‌لای همه فسادها و جنگ‌ طلبی ‌ها در عالم با اندیشه‌ های بارورد شده علمیِ دینی نجات دهند. آنان بودند که کوشیدند با پایه‌ های علمی در گوشه گوشة اذهان مردم بذر دین را بکارند و این برای آن بود که بگویند دین می‌ گوید همه باید باشند منتهی در چارچوب توحید و عدالت با پایه‌ های محکم علمی.

نظر کاربران

0
دیدگاه شما